لذت تار نوازی

لذت تار نوازی

نت تار و سه تار، شعر و موسیقی اصیل ایرانی
لذت تار نوازی

لذت تار نوازی

نت تار و سه تار، شعر و موسیقی اصیل ایرانی

مایه‌های چپ و راست (چپ کوک و راست کوک)

مایه‌های مختلف از نظر تونالیته (صدا داری) به دو دسته «راست» و «چپ» تقسیم می‌شوند که این تقسیم‌بندی بر اساس تونالیته اولیه مایه و نوعیت نت مبدأ گام می‌باشد. به عبارتی، از نظر طبیعی، اختلاف سطحی میان صدای مردان و زنان موجود است و عملاً صداداری مردان با زنان یک اکتاو (هشت نت) فرق دارد.

به مایه‌های انتخاب شده از طرف خانم‌ها بر اساس طبیعت و ساختار صدا، مایه های چپ (چپ کوک) و به مایه‌های اتخاذ شده توسط مردان مایه‌های راست (راست کوک) گفته می‌شود.

واژه چپ کوک در اصل در رابطه با کوکی است که متناسب با صدای زنان و کودکان به کار گرفته می‌شود به عبارتی ساده‌تر: اگر گام و شروع درآمد دستگاهی را از نتی بنا بگذاریم و خواننده مرد به طور طبیعی از عهده اجرای تمامی نت های آن گام برنیاید، آن مایه را چپ می‌نامیم. خوانندگانی که از عهده آواز چنین گامی برآیند، جزو خوانندگان با نوع صدای چپ می‌باشند.

پس می‌توان نتیجه گرفت که به صدای نازک (زیر) مردان و زنان «چپ کوک» و به صدای کلفت (بم) مردان و زنان «راست کوک» گفته می‌شود.

و اما انتخاب دو اصطلاح چپ و راست در مایه ها، از جهت قرارگرفتن سیم ها نسبت به هم بر روی دسته سازهای آرشه‌ای (ویولون و کمانچه)، مضرابی (تار و سه‌تار و بربط و ...) بوده است. اگر نوازنده دسته ساز را کمی بالا بگیرد، سیم‌های بم ساز در طرف راست و سیم‌های زیر ساز در طرف چپ نوازنده قرار می‌گیرد. حال اگر ملودی منطبق بر صدای خواننده، روی سیم‌های کلفت (بم) قابل نواختن باشد، راست کوک و بر عکس اگر ملودی مورد نظر قابل اجرا روی سیم‌های نازک (زیر) باشد، چپ کوک گویند.

فرمول ورود و خروج از مایه‌های چپ و راست:

جهت تبدیل مایه‌های راست به چپ و بالعکس، خواننده و نوازنده ملزم به اجرای نکات زیر می‌باشند:

1.               اگر از هر نت مبدأ راست با محاسبه خود نت مبدأ، 5 نت بالاتر برویم، مایه به دست آمده مایه‌ای چپ خواهد بود.

2.              اگر از هر نت مبدأ راست با محاسبه خود نت مبدأ، 4 نت پایین‌تر برویم، مایه به دست آمده مایه‌ای چپ خواهد بود.

3.               اگر از هر نت مبدأ چپ با محاسبه خود نت مبدأ، 4 نت بالاتر برویم، مایه به دست آمده مایه‌ای راست خواهد بود.

4.               اگر از هر نت مبدأ چپ با محاسبه خود نت مبدأ، 5 نت پایین‌تر برویم، مایه به دست آمده مایه‌ای راست خواهد بود.

دو تراک صوتی با صدای آقای مهدی سلطانی

دانلود ترانه در این دنیا، آقای مهدی سلطانی


دانلود ترانه لالایی، آقای مهدی سلطانی



ترانه«در این دنیا»

در این دنیا تک و تنها شدم من

گیاهی در دل صحرا شدم من

چو مجنونی که از مردم گریزد

شتابان در پی لیلا شدم من

چه بی اثر می‌خندم

چه بی‌ثمر می‌گریم

به ناکامی چرا رسوا شدم من

چرا عاشق، چرا شیدا شدم من

من آن دیر آشنا را می‌شناسم

من آن شیرین ادا را می‌شناسم

من آن زود آشنا را می‌شناسم

محبت بین ما کار خدا بود

از اینجا من خدا را می‌شناسم

چه بی اثر می‌خندم

چه بی‌ثمر می‌گریم

به ناکامی چرا رسوا شدم من

چرا عاشق، چرا شیدا شدم من

خوش آن روزی که این دنیا سرآید

قیامت با قیام محشر آید

بگیرم دامن عدل الهی

بپرسم کام عاشق کی برآید

چه بی اثر می‌خندم

چه بی‌ثمر می‌گریم

به ناکامی چرا رسوا شدم من

چرا عاشق، چرا شیدا شدم من

تصنیف

تصنیف، یا به عبارتی کلی‌تر موسیقی ضربی با کلام، در فرهنگ موسیقی ما جایگاه ویژه‌ای دارد. از لالایی مادران در مناطق مختلف و آهنگ‌ها و تصنیف‌های روحوضی و کوچه‌بازاری گرفته، تا

تصنیف‌های جدی و مستحکم، هر یک نقشی در فرهنگ موسیقایی تک‌تک افراد این سرزمین ایفا کرده است. می‌توان ادعا کرد که تمامی افراد این مرز و بوم حداقل یک ترانه یا تصنیف ـ خواه کوچه‌بازاری، محلی، سنتی و...را از بر دارند.


گروه‌های مختلف مردم در محافل، سفرها و در طبیعت، همراه با ساز یا بدون آن، با هم هم‌نوا می‌شوند و تصنیف یا ترانه‌ای را می‌خوانند و از خواندن آن به شوق و وجد می‌آیند و نیرو می‌گیرند و این فقط عادت و ویژگی مردم ایران نیست که در تمام نقاط دنیا چنین است، زیرا مردم با موسیقی‌ای که با کلام ترکیب شده باشد، رابطه‌ای دیگر دارند.


بنابراین می‌توان گفت، تصنیف (به‌صورت کلی و عام) گل سرسبد موسیقی ایران است و جذابیت آن از دیگر فرم‌های موسیقی ایرانی بسی بیشتر است. مردم بدون آن‌که موسیقی را به‌صورت جدی یا حرفه‌ای بشناسند یا حتا با نام موسیقیدانان یا سازندگان تصنیف آشنا باشند، با این فرم (تصنیف) ارتباط برقرار کرده‌اند و پیوند دارند.


حداقل از نسل دهه ۲۰ تا ۴۰ کسی را نمی‌توان یافت که «عقرب زلف کجت» یا «امشب شب مهتابه» و یا «از خون جوانان وطن» را نشنیده باشد و یا نتواند آن را زمزمه کند. در این راستا همیشه تمبک‌نوازان که عموماً «ضربی‌خوان» نیز بوده‌اند، نقشی به‌سزا در انتقال این فرهنگ داشته‌اند. بنابراین اعتبار تصنیف در میان مردم به دلیل جذابیت آن بسیار زیاد است.


باید اذعان کرد، در این زمینه هم، چون هر زمینه فکری و هنری دیگر، کوته‌نگری نیز نقش خود را بازی کرده و مردم را از آشنایی با نوع درست و اصیل تصنیف باز داشته است. اساساً تا قبل از «علی‌اکبرخان شیدا» کوته‌نگری در تصنیف‌سازی و ترانه‌سازی بسیار گسترده‌تر بود و مفاهیم و الفاظ غیرهنری و ناشایست در ترانه‌ها و تصنیف‌ها نقشی مهم و فراوان داشت. تصنیف‌های شیدا که عموماً عشقی- عاطفی بودند، باعث شد مردم خوش‌ذوق خیلی زود تصنیف‌های او را جایگزین تصنیف‌های مبتذل کنند. در این میان، مردم با ذوق نیز با الهام از وقایع جاری اجتماعی و سیاسی و فرهنگی زمانشان به سرودن اشعاری می‌پرداختند که با وزن موسیقی همراه بود و چون معمولاً ابیات و واژه‌های آن ساده و کوتاه و ملودی آن روان و راحت بود، به سرعت انتشار می‌یافت و گاه به وسیله دیگران حک و اصلاح می‌شد یا اضافاتی در آن صورت می‌گرفت.


غیر از گونه‌ای که ذکر شد، تصنیف‌های معدودی به‌صورت جدی و در سبک تغزلی عاشقانه (عموماً) قبل از علی‌اکبر شیدا ساخته شده‌اند که امروز نیز دارای ارزش هنری و اعتبار هستند. این‌گونه تصنیف‌ها نیز متاسفانه به دلیل عدم‌ثبت دقیق و یادآوری نام و نشان سازندگان آنها، بی‌هویت هستند. از این‌‌گونه می‌توان به تصنیف «همچو فرهاد بود کوه‌کنی پیشه ما» اشاره کرد. تعداد این تصنیف‌ها که امروز با عنوان «تصنیف‌های قدیمی» معروف‌اند، بسیار زیاد است.


بنابر آنچه گفته شد، تا قبل از «علی‌اکبر شیدا» نمی‌توان به کسی اشاره کرد که حداقل چند تصنیف ساخته و به‌عنوان موسیقیدانی «تصنیف‌ساز» مطرح باشد. «علی‌اکبر شیدا» تحولی در این زمینه پدید آورد که انوار آن هنوز بر موسیقی ما پرتوافکن است، زیرا بعد از گذشت حدود یک قرن، آثار او تازگی و زیبایی خود را حفظ کرده و هنوز هم اجرا و عرضه می‌شود. آثار چاپ‌شده شیدا و دیگر تصنیف‌سازان، فاقد آوانویسی اشعار در متن نت‌ها است.


ررسی این تصنیف‌ها و تطبیق شعر و آهنگ آنها دشوار است؛ چراکه ممکن است در متن نت یا ترتیب اشعار، اشتباهی رخ دهد یا چیزی از قلم بیفتد. بنابراین اگر خواننده این آثار با آهنگ دقیق و کامل آنها آشنا نباشد، محال است بتواند ملودی و شعر را تلفیق کند. معمولاً در آثار چاپی قدیم (و جدید) اشتباه فراوان است و از این‌گونه موارد فراوان دیده شده است، از آن جمله یکی از آهنگ‌های بسیار زیبا است که در مجله موسیقی رادیو چاپ شده است.

این تصنیف «مولود نبی» نام دارد و منتسب به شیدا است. نگارنده این کتاب مدت‌هاست در کار تلفیق آن وامانده است؛ چراکه به نظر می‌آید یا بخشی از اشعار اضافه است و یا قسمت‌هایی از آهنگ از قلم افتاده یا تکرار آن ثبت نشده است. نویسندگان این آثار چون خود به آهنگ و شعر آنها آگاه بوده‌اند، بدون دقت لازم به کار ثبت پرداخته‌ و گمان داشته‌اند که این آهنگ‌ها هیچ‌گاه فراموش نخواهد شد. امروز با اتکا به دستگاه‌های صوتی این مشکل نمود کمتری دارد و آیندگان با شنیدن تصنیف‌های این روزگار مساله‌ای نخواهند داشت. اما مسلماً آهنگسازان یا تصنیف‌سازان امروز آثاری دارند که ضبط نشده است یا هیچ‌گاه ضبط نخواهد شد، بنابراین وظیفه فرهنگی و تاریخی آنان ایجاب می‌کند که کار مکتوب کردن آثار خود را به دقت تمام و با ترتیب و تاریخ به انجام رسانند تا زحمت نسل‌های بعدی را ک متر کنند و ابهامی در این مورد به جای نگذارند.

شایسته‌ترین شیوه، آن است که آهنگساز یا تصنیف‌ساز خود در زمان حیات، آثارش را به چاپ برساند تا ابهام و شک در تحقیق را به حداقل برساند، از این حیث حداقل عارف قزوینی این امکان را داشته است تا در زمان حیات خود آهنگ‌هایش را نت کند و مانند اشعار خود به چاپ برساند. درست است که نت نمی‌دانسته اما می‌توانسته به دیگران توسل جوید و از کمک آنان بهره‌مند شود. اهمال‌هایی از این‌گونه را تاریخ موسیقی هیچ‌گاه نخواهد بخشید. سال‌هاست آثار عارف اجرا و عرضه می‌شود اما هرکدام به‌گونه‌ای و روایتی. او (عارف) حتا در زمان حیات خود این غصه را داشته است که دیگران (خوانندگان حرفه‌ای و نه مردم) آثارش را غلط می‌خوانند. در میان آهنگسازان و تصنیف‌سازان گذشته «محمدعلی امیرجاهد» با دقت و وسواس، آثار و تصنیف‌هایش را به چاپ رسانید و از این طریق کمک بزرگی به فرهنگ و تاریخ موسیقی ما کرد.

تصنیف‌های او نیز در کتابش فاقد زیرنویس است، اما چون با دقت فراوان نوشته شده‌اند، هیچ‌گونه مشکلی ندارند و اشعار به درستی با ملودی و آهنگ تطبیق دارند. برجسته‌ترین و معروف‌ترین تصنیف‌ساز موسیقی ما «ابوالقاسم عارف قزوینی» است. خوشبختانه از عارف دیوان اشعاری در دست است که بخشی از آن به تصنیف‌های او اختصاص دارد و چون در زمان حیات او چاپ شده است، می‌توان با اطمینان بیشتری به آن استناد کرد. عارف را می‌توان حساس‌ترین، مردمی‌ترین و با ذوق‌ترین آهنگساز تاریخ موسیقی ایران محسوب کرد. آثار او جاودانه در خاطره‌ها نقش بسته است. باید ادعا کرد که پس از گذشت شصت یا هفتاد سال هنوز آهنگسازی پیدا نشده است که با ذوق و لطافت عارف تصنیف بسازد. یکی از علل عمده زیبایی تصنیف‌های او این است که خود، هم شاعر و هم آهنگساز تصنیف‌هایش بوده است. سه تصنیف‌سازی که نامشان در تاریخ موسیقی جاودانه است (شیدا، عارف، امیرجاهد) دارای این خصوصیت بوده‌اند

منبع:روزنامه تحلیل روز