مایههای مختلف از نظر تونالیته (صدا داری) به دو دسته «راست» و «چپ» تقسیم میشوند که این تقسیمبندی بر اساس تونالیته اولیه مایه و نوعیت نت مبدأ گام میباشد. به عبارتی، از نظر طبیعی، اختلاف سطحی میان صدای مردان و زنان موجود است و عملاً صداداری مردان با زنان یک اکتاو (هشت نت) فرق دارد.
به مایههای انتخاب شده از طرف خانمها بر اساس طبیعت و ساختار صدا، مایه های چپ (چپ کوک) و به مایههای اتخاذ شده توسط مردان مایههای راست (راست کوک) گفته میشود.
واژه چپ کوک در اصل در رابطه با کوکی است که متناسب با صدای زنان و کودکان به کار گرفته میشود به عبارتی سادهتر: اگر گام و شروع درآمد دستگاهی را از نتی بنا بگذاریم و خواننده مرد به طور طبیعی از عهده اجرای تمامی نت های آن گام برنیاید، آن مایه را چپ مینامیم. خوانندگانی که از عهده آواز چنین گامی برآیند، جزو خوانندگان با نوع صدای چپ میباشند.
پس میتوان نتیجه گرفت که به صدای نازک (زیر) مردان و زنان «چپ کوک» و به صدای کلفت (بم) مردان و زنان «راست کوک» گفته میشود.
و اما انتخاب دو اصطلاح چپ و راست در مایه ها، از جهت قرارگرفتن سیم ها نسبت به هم بر روی دسته سازهای آرشهای (ویولون و کمانچه)، مضرابی (تار و سهتار و بربط و ...) بوده است. اگر نوازنده دسته ساز را کمی بالا بگیرد، سیمهای بم ساز در طرف راست و سیمهای زیر ساز در طرف چپ نوازنده قرار میگیرد. حال اگر ملودی منطبق بر صدای خواننده، روی سیمهای کلفت (بم) قابل نواختن باشد، راست کوک و بر عکس اگر ملودی مورد نظر قابل اجرا روی سیمهای نازک (زیر) باشد، چپ کوک گویند.
فرمول ورود و خروج از مایههای چپ و راست:
جهت تبدیل مایههای راست به چپ و بالعکس، خواننده و نوازنده ملزم به اجرای نکات زیر میباشند:
1. اگر از هر نت مبدأ راست با محاسبه خود نت مبدأ، 5 نت بالاتر برویم، مایه به دست آمده مایهای چپ خواهد بود.
2. اگر از هر نت مبدأ راست با محاسبه خود نت مبدأ، 4 نت پایینتر برویم، مایه به دست آمده مایهای چپ خواهد بود.
3. اگر از هر نت مبدأ چپ با محاسبه خود نت مبدأ، 4 نت بالاتر برویم، مایه به دست آمده مایهای راست خواهد بود.
4. اگر از هر نت مبدأ چپ با محاسبه خود نت مبدأ، 5 نت پایینتر برویم، مایه به دست آمده مایهای راست خواهد بود.
دانلود کلیپ: دونوازی کوزه و تنبک، نازنین پدرثانى و مژگان ابوالفتحى
دانلود ترانه در این دنیا، آقای مهدی سلطانی
دانلود ترانه لالایی، آقای مهدی سلطانی
ترانه«در این دنیا»
در این دنیا تک و تنها شدم من
گیاهی در دل صحرا شدم من
چو مجنونی که از مردم گریزد
شتابان در پی لیلا شدم من
چه بی اثر میخندم
چه بیثمر میگریم
به ناکامی چرا رسوا شدم من
چرا عاشق، چرا شیدا شدم من
من آن دیر آشنا را میشناسم
من آن شیرین ادا را میشناسم
من آن زود آشنا را میشناسم
محبت بین ما کار خدا بود
از اینجا من خدا را میشناسم
چه بی اثر میخندم
چه بیثمر میگریم
به ناکامی چرا رسوا شدم من
چرا عاشق، چرا شیدا شدم من
خوش آن روزی که این دنیا سرآید
قیامت با قیام محشر آید
بگیرم دامن عدل الهی
بپرسم کام عاشق کی برآید
چه بی اثر میخندم
چه بیثمر میگریم
به ناکامی چرا رسوا شدم من
چرا عاشق، چرا شیدا شدم من
تصنیف، یا به عبارتی کلیتر موسیقی ضربی با کلام، در فرهنگ موسیقی ما جایگاه ویژهای دارد. از لالایی مادران در مناطق مختلف و آهنگها و تصنیفهای روحوضی و کوچهبازاری گرفته، تا
تصنیفهای جدی و مستحکم، هر یک نقشی در فرهنگ موسیقایی تکتک افراد این سرزمین ایفا کرده است. میتوان ادعا کرد که تمامی افراد این مرز و بوم حداقل یک ترانه یا تصنیف ـ خواه کوچهبازاری، محلی، سنتی و...را از بر دارند.
گروههای مختلف مردم در محافل، سفرها و در طبیعت، همراه با ساز یا بدون آن، با هم همنوا میشوند و تصنیف یا ترانهای را میخوانند و از خواندن آن به شوق و وجد میآیند و نیرو میگیرند و این فقط عادت و ویژگی مردم ایران نیست که در تمام نقاط دنیا چنین است، زیرا مردم با موسیقیای که با کلام ترکیب شده باشد، رابطهای دیگر دارند.
بنابراین میتوان گفت، تصنیف (بهصورت کلی و عام) گل سرسبد موسیقی ایران است و جذابیت آن از دیگر فرمهای موسیقی ایرانی بسی بیشتر است. مردم بدون آنکه موسیقی را بهصورت جدی یا حرفهای بشناسند یا حتا با نام موسیقیدانان یا سازندگان تصنیف آشنا باشند، با این فرم (تصنیف) ارتباط برقرار کردهاند و پیوند دارند.
حداقل از نسل دهه ۲۰ تا ۴۰ کسی را نمیتوان یافت که «عقرب زلف کجت» یا «امشب شب مهتابه» و یا «از خون جوانان وطن» را نشنیده باشد و یا نتواند آن را زمزمه کند. در این راستا همیشه تمبکنوازان که عموماً «ضربیخوان» نیز بودهاند، نقشی بهسزا در انتقال این فرهنگ داشتهاند. بنابراین اعتبار تصنیف در میان مردم به دلیل جذابیت آن بسیار زیاد است.
باید اذعان کرد، در این زمینه هم، چون هر زمینه فکری و هنری دیگر، کوتهنگری نیز نقش خود را بازی کرده و مردم را از آشنایی با نوع درست و اصیل تصنیف باز داشته است. اساساً تا قبل از «علیاکبرخان شیدا» کوتهنگری در تصنیفسازی و ترانهسازی بسیار گستردهتر بود و مفاهیم و الفاظ غیرهنری و ناشایست در ترانهها و تصنیفها نقشی مهم و فراوان داشت. تصنیفهای شیدا که عموماً عشقی- عاطفی بودند، باعث شد مردم خوشذوق خیلی زود تصنیفهای او را جایگزین تصنیفهای مبتذل کنند. در این میان، مردم با ذوق نیز با الهام از وقایع جاری اجتماعی و سیاسی و فرهنگی زمانشان به سرودن اشعاری میپرداختند که با وزن موسیقی همراه بود و چون معمولاً ابیات و واژههای آن ساده و کوتاه و ملودی آن روان و راحت بود، به سرعت انتشار مییافت و گاه به وسیله دیگران حک و اصلاح میشد یا اضافاتی در آن صورت میگرفت.
غیر از گونهای که ذکر شد، تصنیفهای معدودی بهصورت جدی و در سبک تغزلی عاشقانه (عموماً) قبل از علیاکبر شیدا ساخته شدهاند که امروز نیز دارای ارزش هنری و اعتبار هستند. اینگونه تصنیفها نیز متاسفانه به دلیل عدمثبت دقیق و یادآوری نام و نشان سازندگان آنها، بیهویت هستند. از اینگونه میتوان به تصنیف «همچو فرهاد بود کوهکنی پیشه ما» اشاره کرد. تعداد این تصنیفها که امروز با عنوان «تصنیفهای قدیمی» معروفاند، بسیار زیاد است.
بنابر آنچه گفته شد، تا قبل از «علیاکبر شیدا» نمیتوان به کسی اشاره کرد که حداقل چند تصنیف ساخته و بهعنوان موسیقیدانی «تصنیفساز» مطرح باشد. «علیاکبر شیدا» تحولی در این زمینه پدید آورد که انوار آن هنوز بر موسیقی ما پرتوافکن است، زیرا بعد از گذشت حدود یک قرن، آثار او تازگی و زیبایی خود را حفظ کرده و هنوز هم اجرا و عرضه میشود. آثار چاپشده شیدا و دیگر تصنیفسازان، فاقد آوانویسی اشعار در متن نتها است.