سلفژ از دروس مهم و همیشگی هنرستان ها،دانشگاه ها و کنسرواتورهای موسیقی دنیا می باشد و تمام نوازندگان،خوانندگان،آهنگس ازان،تنظیم کنندگان و رهبران ارکستر و تمام فعالان عرصه موسیقی باید تسلط کامل بر روی این درس داشته باشند.
در سلفژ سه مبحث به طور متناوب و جداگانه آموزش داده می شوند:
1-کانتاتی(صدا خوانی) 2-پارلاتی(وزن خوانی) 3-دیکته موسیقی
1-کانتاتی: کانتاتی به معنی خواندن صدا و فرکانس نت ها به شکل صحیح و دقیق است. دراین درس هنرجو این توانایی را پیدا مکند که صدای هر نت دقیقا آن گونه که هست بخواند.یعنی به طوری که اگر نت دو به همراه پیانو خوانده شود ،صدایی که از حنجره فرد خارج می شوددقیقا با پیانو یکسان است.در نهایت هنرجودر این درس توانایی خواندن انواع نت را به طور دقیق و در گام های مختلف پیدا میکند.
2-پارلاتی(وزن خوانی):جهان را ریتم به نظم کشیده و موسیقی بدون ریتم حکم نقاشی بدون قلم و رنگ رو دارد.از این رو مطالعه ی انواع وزن ها و الگوهایی ریتمی برای هر علاقه مند به موسیقی بسیار مهم و ضروری می باشد.وزن خوانی(پارلاتی) در واقه همان خواندن کشش نت هاست .
3-دیکته موسیقی: در دیکته ،دیکته ریتم و دیکته صدا به طور متناوب کار می شودو هنر جو با ممارست و تمرین فراوان توانایی نوشتن نت موسیقی که می شنود را پیدا می کند.
ابن سینا در تالیفات موسیقی خود در مباحث گوناگون وارد شده و آنها را مختصر، مفید و با دلا یل منطقی بیان کرده که نتنها به اصول فیزیکی و ریاضی تکیه میکند بلکه دامنه بحث را به فلسفه و علم النفس نیز میکشاند. ابن سینا و علم موسیقی حسین ابن سینا ابن عبدالله معروف به ابن سینا دانشمند، فیلسوف و پزشک بزرگ قرن چهار و پنجم هجری قمری از بزرگان و علمای موسیقیدان زمان خود بوده است. او مباحث اصلی موسیقی را با نهایت دقت تشریح نموده و در این مباحث پیرو فارابی میباشد، عقاید او را تشریح میکند و در بسیاری موارد دارای ابداعات و ابتکار است.
تالیفات موسیقی ابن سینا : ابن سینا سه کتاب موسیقی دو عدد به زبان عربی و یکی به زبان فارسی دارد که از همه مبسوط تر و مهم تر بیست هزار کلمه از فصل دوازدهم از بخش ریاضی کتاب الشفا و بعدی سه هزار کلمه در کتاب النجات است که خلاصه ای از همان کتاب شفا است و سومی به فارسی در کتاب دانش نامه که خلاصه ای از کتاب النجات است. از کتاب دانشنامه دو نسخه خطی در موزه بریتانیا است و از "شفا" هفده نسخه خطی به این قرار موجود است: یکی در کتابخانه سپهسالار، دو نسخه در کتابخانه مجلس، یک نسخه در کتابخانه حاج سید نصر الله تقوی، دو نسخه در کتابخانه مشکوه، یکی در کتابخانه استان رضوی، دو نسخه در کتابخانه بودلیان اکسفورد، یک نسخه در مکتب هندی لندن، یک نسخه دیگر در جامعه لید در هند، یک نسخه در کتابخانه جون رایلندز در منچستر، دو نسخه در کتابخانه مصری در قاهره، یک نسخه در کتابخانه جمعیه الملکیه السیویه در لندن و بالاخره یکی هم در کتابخانه اوبسالا در سوئد.
موسیقی شفای ابن سینا : این کتاب شامل شش بخش به قرار زیر است :
بخش اول ، 5 فصل به این ترتیب : 1 - مقدمه درباره روش تحقیق و تعریف صدا، 2 - تعریف موسیقی و علل ایجاد صوت و زیر و بمی وعلل آن، 3 - شناسایی ابعاد موسیقی ، 4 - ابعاد ملایم مرتبه اول، 5 - ابعاد ملایم مرتبه دوم
بخش دوم ، 2 فصل به این ترتیب : 1 - جمع و تفریق اعداد، 2 - مضاعف و نصف کردن ابعاد
بخش سوم ، 3 فصل به این ترتیب : 1 - راجع به اجناس، 2 - شماره اجناس، 3 - اجناس قوی
بخش چهارم ، 2 فصل به این ترتیب : 1 - جمع یا دستگاه، 2 - ایجاد اهنگ از نت های موسیقی
بخش پنجم ، 5 فصل به این ترتیب : 1 - نت های موسیقی، 2 - علم اوزان، 3 - وزن خوانی، 4 - اوزان چهار تایی و پنج تایی و شش تایی و اوزان معمولی، 5 - شعر و اوزان شعری
بخش ششم ، 2 فصل به این ترتیب : 1 - ترکیب یا تالیف آهنگ، 2 - اسباب های موسیقی
تعریف موسیقی : " موسیقی یکی از علوم ریاضی است که منظور آن مطالعه صدا های موسیقی و بحث در ملایمت و عدم ملایمت و همچنین کشش آنها و قواعد ساختن قطعات آن است. بنابراین علم موسیقی شامل دو بخش است و علم ترکیب نغمات مربوط به صدا های موسیقی و علم اوزان مربوط به زمانهایی که صدا های یک نغمه را از یکدیگر جدا مینماید . پایه این دو قسمت بر اصولی استوار است از علومی خارج از موسیقی اخذ میشوند که بعضی از این اصول از ریاضی و بعضی دیگر از فیزیک و علوم طبیعی و برخی از هندسه گرفته میشوند. "
تعریف صدا : " میگویم صدا یکی از پدیده های خارجی است که حواس ما درک میکند و احساس آن ممکن است خوشایند باشد و در این مورد صفتی از صدا در نظرم است که آن را به گوش مطبوع یا نامطبوع میکند و نه اثری که در نتیجه شدت غیر عادی آن حاصل میشود و تنها خاصیتی از اجسام مادی است که در همه امتداد ها ظهور میکند. "
قوانین ارتعاش : " در شرح علل زیری و بمی صدا، قوانین ارتعاش را در اجسام روشن میسازد، علل زیری و بمی صدا عبارتند از : اتصال شدید ذرات جسم و سختی آن (معرف به قابلیت ارتجاع) و کوچکی ابعاد آن و زیادی نیروی کشش درجه زیری و بمی با زیاد و کم شدن علل ان بستگی دارد و مثلا" تاری با کشش ثابت با تغییر طول, صدا هایی با زیری و بمی متفاوت ایجاد میکند و هر چه طویل تر باشد صدا بم تر است. "
تعیین به عدد و صدا : " این مورد با اندازهگیری مقادیر خواصی که به ان اشاره شد میسر است و همچنین مقایسه مقادیر خواص مشابه آن انجام میشود (یعنی از میان مولفه های موثر، همه بجز یکی ثابت اند) که این بیان در حقیقت راهی برای یافتن قوانین ارتعاشی سیمها در فیزیک کلاسیک است. "
شناسایی ابعاد : " هر گاه بعدی در نظر گرفته شود ممکن است اختلاف دو صدا آنچنان باشد که یکدیگر را برانند و به زحمت مجتمع شوند یا به هم بپیوندند و هم را نرانند که در این حالت بعد را ملایم و در حالت اول ناملایم گویند . لذا اختلافی که سبب ملایمت شده با اختلافی که موجب عدم ملایمت میشود فرق دارد و هر گاه بین دو صدا یک بعد شباهتی باشد , ملایمت مسلم است . "
درجه ملایمت ابعاد : ابعاد ملایم (consonant) و غیر ملایم (dissonant) را با نسبتهای مشخص معرفی میکند. ابعاد ملایم را آنهایی میداند که صداهای آن بالفعل یا بالقوه مشابه باشند انهایی که بالفعل مشابه اند که بانسبتهایی از اکتاو معرفی شوند و انهایی بالقوه مشابه اند که نسبتهایی به صورت یا به اصطلاح (superpariels) باشند.
جمع و تفریق ابعاد : در این مورد به پیروی از روش فارابی ضرب و تقسیم نسبتهای معرف آنها را به کار می برد و این عمل در حقیقت مبدا اختراع لگاریتم است.
ملودی و هارمونی : در تقسیم اجناس اهمیت مخصوصی به جنس قوی مرکب از دو پرده 9 تقسیم به 8 و بقیه 256 تقسیم به 234 از نیم پرده میدهد و مخصوصا" گوشزد میکند که 256:234 از نیم پرده کمتر است وبا وجود اینکه این بعد به خودی خود جز ابعاد غیر ملایم است (که ان را با عنوان مقدمه ای بر فیزیک فاصله های مطبوع و نامطبوع به طور کامل شرح دادیم) ولی وجود آن در دنباله دو بعد ملایم مطبوع است چنانکه میدانیم این جنس معرف گام ماهور ایرانی و ماژور موسیقی غربی است (هر چند این دو با هم فرق دارند). همچنین بین اجناس ملایم تر آنها را از نوعی میدانند که ابعاد آن به ترتیب 10 به 9 و 9 به 8 و 16 به 15 باشد و چنانکه مشهود است گام هارمونی از فواصل فوق ساخته میشود .
هارمونی : ابن سینا وجود هارمونی را به معنای امروزی میدانسته "صدا ها ممکن است با هم یا پی در پی نواخته شوند چنانکه میدانیم برای ساختن آهنگ صداهایی به کار میروند که پی در پی دنبال هم واقع شوند، وقتی چندین صدا با هم نواخته شوند در حکم یک صدا میگردند ولی چنانکه اخطلاط انها با اصول صحیح باشد باعث تقویت ملودی میگردد.
تنور (صدا) تِنور (Tenor) نام بازهای از صدا در موسیقی و گونهای از صدای مردانه در خوانندگی و اپرا است. تنور به زیرترین نوع صدای مردان گفته میشود که دامنهٔ آن بر اساس کلید سل، از نُت دو زیرخط اول تا دو بالای خط پنجم است، با این تفاوت که صدا دهندگی آن یک اُکتاو بَمتر (از سوپرانو) میباشد. این نوع صدا در آواز مردان در موسیقی ایرانی اهمیت فوق العادهای دارد و میتوان گفت که بیشتر آوازخوانهای مرد ایرانی صدایی از همین نوع را دارند که بهعنوان مثال از استادان : طاهر زاده ، دردشتی ،تاج اصفهانی و شجریان میتوان نام برد. باس نام بازهای از صدا در موسیقی و گونهای از صدای بسیار بَم انسان در خوانندگی و اپرا است. در مطالعه هارمونی معمولاً چهار قسمت صدایی مورد استفاده قرار میگیرد، بهنامهای سوپرانو، آلتو، تِنورو باس. بمل در موسیقی به نتهایی که با فاصله نیم پرده عقبتر از نتهای اصلی قرار دارند بــِمُل میگویند. بمل یکی از علامات تغییردهندهاست که قبل از نتها گذارده میشود. این علامت صدای نوت را نیمپردهپایین میآورد. بهعبارت دیگر صدای نت را نیمپرده بم میکند. بمل در تقابل با دیز است. اگر عمل پائین آوردن نت چهارم با نیمپرده (بمل کردن سی) را تا پیدا شدن هفت بمل ادامه دهیم گامهای بمل دار : فا، سی بمل ،لا بمل ،ربمل، سل بمل، دو بمل بزرگ و به ترتیب بمل ها سی ، می ، لا ، ر، سل ، دو ، فا ، پیدا می شوند. در گام دو ماژور فاصله میان نتهای "دو" تا "ر بمل" یعنی از C تا Db را دوم کوچک میگویند که معادل نیم پردهاست. گام گام (از فرانسه gamme) توالی چند نت است که به ترتیب ارتفاع مرتب شدهاند. گام ممکن است بالا رونده یا پایینرونده باشد یعنی ارتفاع نتها در آن به ترتیب صعودی یا نزولی مرتب شده باشند. اتود اِتود (فرانسوی:Étude) به معنای مطالعه است و در موسیقی به قطعههایی گفته میشود که هدف آنها ارتقای تکنیک نوازندگی است. هر اتود معمولاً برای یکی از مشکلات فن نوازندگی و رفع یکی از ضعفهای تکنیکی هنرآموزان تصنیف میشود. آهنگسازان و به خصوص رمانتیکها طبعاً کوشیدهاند اتودهای خود را علاوه بر تأمین هدف بالا، زیبا نیز تصنیف کنند، به طوری که تکنوازها آن را در رپرتوار رسیتال خود، به قصد نشان دادن قابلیّت نوازندگیشان میگنجانند. برای مثال، اتود اپوس 25 شماره 6فردریک شوپن برای تمرین پیانیست برای اجرای سریع و موازی فواصل سوم کروماتیک است، و اتود اپوس 25 شماره 7 او تأکید بر تولید نغمهی آوازین در یک ملودی پلیفونی دارد، و اتود اپوس 25 شماره 10 او اکتاوهای موازی را پوشش میدهد. معنی دیگر اتود ، طراحی اولیه است. اُکتاو (به انگلیسی Octave، گاه به اختصار به صورت 8ve و P8 نیز نوشته می شود) در زبان لاتین یعنی عدد هشت. اکتاو در موسیقی نشان دهنده ۷ نُت پایهای موسیقی: Do, Re, Mi, Fa, Sol, La, Si و نت هشتم که تکرار نت Do اول با فاصله ۷ نت است میباشد.[۱] هر ساز دارای دامنه خاصی از لحاظ تکرار این نتها میباشد و دامنه سازها را اغلب با شمارش مجموع این هشت نت که برابر با یک اکتاو میباشد میسنجند. بدیهیست که سازهای مختلف دارای تعداد اکتاوهای مختلف میباشند. در واقع بازهی اصوات موسیقی به زیربازههایی به نام اکتاو بخش میشود. یک اکتاو بازه فرکانسی را شامل میشود که فرکانس انتهای آن دو برابر فرکانس ابتدای آن است. پس فرکانس هر نت ۲ برابر فرکانس نت همنام خود در اکتاو قبلی است (برای نمونه لا در اکتاو ۳ فرکانس ۴۳۷ هرتز، و لای اکتاو ۴ فرکانسی برابر ۸۷۴ هرتز دارد). فرکانس نتهایی که با فاصلهی یکسان از نظر موسیقی به ترتیب دنبال هم قرار میگیرند، تشکیل تصاعد هندسی میدهند. پرده در سیستم کلاسیک یک اکتاو را به دوازده فاصله برابر تقسیم میکنیم. که به هر یک از این فواصل یک نیم پرده میگوییم. به طبع دوبرابر نیم پرده؛ یک پردهاست. اگر بخواهیم این اصطلاح را دقیقتر تعریف کنیم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که در تقسیم بندی سیستم کلاسیک موسیقی فرکانس نتهای موسیقی رشتهای با تصاعد هندسی است. در این صورت پرده واحدی برای معرفی فاصلهی دو صدا یا به بیان صحیحتر نسبت فرکانس آن دو است. در این سیستم هر اکتاو معادل شش پرده (دوازده نیم پرده) است. از آنجا که فرکانس هر نت دوبرابر فرکانس نت معادل آن در اکتاو پایینتر میباشد، میتوان قدر نسبت این تصاعد هندسی (نسبت فرکانس هر نت نسبت به نت نیم پرده پایین تر) را به دست آورد: q = 2(1 / 12) نکتهی مهم این است که مغز در تشخیص موسیقی اصوات این بازه از راه شناختن نسبت هندسی بینبسامد نتها اقدام میکند. سلفژ سلفژ در تعریف متعددی بیان میشود. سلفژ را می توان خواندن یک سری نت ها به صورت پی در پی و پشت سر هم و با رعایت قوانین نت ها و سکوت ها و ... معرفی کرد. پایهء یادگیری سلفژ دانستن ارزش زمانی هر نت است و در کنار این باید ارزش زمانی هر سکوت را نیز بدانیم. دربارهء ارزش زمانی نت ها در پست های بعدی بیشتر صحبت خواهیم کرد. تعاریف کوتاهی از سلفژ: الف:مهمترین عاملی که به معنای اعم ، پایه و اساس جدی در اموزش موسیقی به شمار میرود سلفژ است که از دو قسمت عمده تشکیل میشود : 1- قسمت عملی 2- قسمت نظری قسمت عملی شامل خواندن و تلفظ نتها به شکل اوازی و به شکل وزن خوانی است و قسمت نظری شامل شناخت کلیه علامتها و قواعدی است که در طی قرنها به منظور اجرای دقیق موسیقی به تدریج ابداع شده و تکامل یافته است تا بتوان شناخت هنری را که واقعیتی درونی است و بیشتر جنبه عاطفی دارد با این علامتها و قواعد به شناخت علمی تبدیل کرد. ب : تقسیمات صدای انسان 1- سوپرانو :صدای زیر زنانه 2-متسو سوپرانو : صدای متوسط زنانه 3-کنترالتو : صدای بم زنانه 4- تنور : صدای زیر مردانه 5- باریتون : صدای بم یا صدای متوسط مردانه 6- باس : صدای بم مردانه و بهترین صدای مردانه در هنگام نوازندگی یا خوانندگی اواز سکوتها را باید اجرا کرد به صورت نخواندن نت و ساکت شدن ولی در ابتدا برای اموزش سلفژ ما بادیدن علامت سکوت ، سکوت نمیکنیم بلکه به جای ان کلمه اوم میگوییم و به اندازه ارزش زمانی سکوت انرا ادامه میدهیم خواندن نتها با اجرای صدای ان نت را کانتات گویند و خواندن نت بدون اجرای صدا و فقط گفتن نام انرا پارلات گویند شما باید توانایی خواندن بی صدای نتها را پیدا کنید و نتهایی که به شما داده میشود را با تمپوی مشخص بخوانید و بعد کم کم قدرت نت خوانی خود را افزایش دهید بطوریکه نت بعدی را هم در ذهن داشته باشید و اگر کسی نت بعدیِ نتی را که شما خوانده اید با دست بپوشاند شما باز هم انرا بخوانید. مساله دیگری که اینجا بیاد خاطر نشان کرد مساله فرکانس گیری است که شما باید با سازی که در اختیار دارید این کار را انجام دهید که البته ما در اینجا فرکانس گیری با پیانو را توضیح میدهیم. فرکانس گیری چهار مرحله دارد 1- شنیدن صدای نت اجرا شده 2- اجرای ان در ذهن 3- اجرای ان با صدا 4-تطابق دادن هر چه بیشتر صدای خود با صدای ساز که در فضا باقی مانده است گام گام بزرگ نسبی یا گام ماژور نسبی، گامی است در موسیقی که اگر درجهٔ سوم گام کوچک را مبداء قرار داده و گامی جدید بسازیم آن نیز با همان علامات ترکیبی، گام بزرگ نسبی خواهد بود. گام دیاتونیک[۱] گامی است که از پرده و نیم پردههای دیاتونیک تشکیل شده باشد. فواصل میانی هر گام دیاتونیک ممکن است پرده یا نیمپرده باشد و بطور کلی در هر گام دیاتونیک ۵ پرده و دو نیمپرده موجود است.(به استثنای گام کوچک هماهنگ) هرگاه یکی از نیمپردههای گامی بین درجات سوم و چهارم و دیگری بین هفتم و هشتم واقع شوند آن را گام بزرگ(ماژور) گویند. به عبارت دیگر گام بزرگ به گامی گفته میشود که فواصل درجات آن نسبت به درجه اول گام(تونیک) به ترتیب دوم بزرگ ، سوم بزرگ ، چهارم و پنجم درست ششم و هفتم بزرگ و هشتم درست باشد. مقام (Mode) قطعاتی که از نتهای گام بزرگ ساخته شدهاند نیز بزرگ است. دانگ یا تتراکورد (Tetracorde) - هر دانگ مرکب از چهار نت(صدا) پی در پی است که حدود آن یک فاصلهی چهارم درست را تشکیل میدهد. گام دیاتونیک شامل دو دانگ است که بوسیلهی یک فاصلهی دوم بزرگ(یک پرده) از هم جدا شدهاند. گام کروماتیک گامی است که تمامی ۱۲ نت گام معتدل غربی را شامل میشود. تمام نتهای این گام نیمپرده با یکدیگر فاصله دارند. تمام گامهای دیگر در سنت موسیقی غربی زیرمجموعه این گام هستند. گام کوچک نسبی یا گام مینور نسبی، گامی است در موسیقی که اگر درجهٔ ششم گام بزرگ را مبداء قرار داده و گامی جدید بسازیم، آن با همان علامات ترکیبی، گام کوچک نسبی خواهد بود. گام مینور یا گام کوچک نوعی گام دیاتونیک است که درجه سوم آن نسبت به تونیک دارای فاصله سوم کوچک میباشد. در موسیقی غربی سه گونه گام مینور (کوچک) رایج است که عبارتاند از: هرگاه نیم پردههای گامی بین درجات دوم وسوم و پنجم و ششم واقع شوند آن گام را مینور تئوریک (کوچک نظری) گویند. فاصلههای درجات این گام نسبت به تونیک این گونه هستند: دوم بزرگ، سوم کوچک، چهارم و پنجم درست، ششم و هفتم کوچک و هشتم درست. گام دو ماژور به این شکل است: C D E F G A B C بنابراین گام مینور تئوریک نسبی آن به این ترتیب میشود: A B C D E F G A (لا درجه ششم گام دو ماژور است.) هرگاه درجه هفتم گام کوچک نظری (تئوریک) را برای ایجاد محسوس (سانسیبل) نیم پرده کروماتیک بالا ببریم، به گام مینور هارمونیک تبدیل میشود. در این گام فاصله بین درجات ششمو هفتم یک و نیم پرده است. در نتیجه شامل سه نیم پرده در میان درجات دوم و سوم، پنجم و ششم و هفتم و هشتم خواهد بود و فاصلههای درجات آن نسبت به تونیک به ترتیب عبارتاند از: دوم بزرگ، سوم کوچک، چهارم و پنجم درست، ششم کوچک، هفتم بزرگ و هشتم درست. برای نمونه در تنالیته لا مینور، مینور هارمونیک به این شکل خواهد بود:A B C D E F G# A هرگاه درجه ششم و هفتم گام کوچک نظری را در حالت بالا رونده نیم پرده کروماتیک بالا ببریم و در حالت پایین رونده مجدداً آنها را پایین بیاوریم، گام مینور ملودیک به وجود میآید که فاصله درجات آن در حالت بالارونده نسبت به تونیک از این قرار است: دوم بزرگ، سوم کوچک، چهارم و پنجم درست، ششم و هفتم بزرگ و هشتم درست. روشن است که حالت پایین رونده آن مانند گام مینور تئوریک خواهد بود.
در مطالعه هارمونی معمولاً چهار قسمت صدایی مورد استفاده قرار میگیرد، بهنامهای سوپرانو، آلتو، تِنور و باس.گامهای بملدار
اکتاو
گام مینور
گونههای گام مینور
گام مینور تئوریک (کوچک نظری)
گام مینورهارمونیک (کوچک هماهنگ)
گام مینور ملودیک (کوچک نغمگی)