لذت تار نوازی

لذت تار نوازی

نت تار و سه تار، شعر و موسیقی اصیل ایرانی
لذت تار نوازی

لذت تار نوازی

نت تار و سه تار، شعر و موسیقی اصیل ایرانی

موسیقى دوران ساسانیان

دوره حکومت ساسانیان که چهارصد سال بطول انجامید در بین دوره‌هاى تاریخى ایران درخشان‌ترین دوره موسیقى شناخته شده است؛ به طورى که در تاریخ ایران، تنها نام مشاهیر دوره ساسانى باقى مانده و از مشاهیر دوران قبل نامى در بین نیست. بنیان سلسله ساسانى به دست اردشیر بابکان گذاشته شد و شوکت چهارصد ساله آن با ورود اسلام به ایران در سال ۲۱ ه.ق. و مرگ یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، خاتمه پذیرفت.با ظهور شخصیت‌هایى چون مانى و مزدک، انواع ادبیات هنرى و هنرهاى ظریفه رشد کرد و هواخواه یافت.
توجه شاهان این سلسله به موسیقی، سبب رونق بیش از پیش و اهمیت و اعتبار آن گردید. اردشیر بابکان طبقات مختلف موسیقى‌دان‌ها را مى‌شناخت و براى هر یک قانونى وضع مى‌کرد. انوشیروان در رعایت قانون و حقوق هنرمندان سعى بسیار داشت و بهرام گور خود چکامه‌سرایى چیره‌دست بود. این حمایت و تشویق از طرف شاهان مردم را نیز علاقه‌مند ساخت و موسیقى‌دانان در آن عصر از احترام و رفاه برخوردار بودند.
اردشیر بابکان در طى سلطنت کمتر از بیست ساله خود، ایران را به مدارج بالایى از نظم و اعتبار رساند. تعیین نظام طبقاتى مردم و موسیقى‌دان‌ها از ابتکارهاى او است و در زمان او، خنیاگران و رامشگران که از دیرباز جزء طبقات متوسط و گاهى جزء طبقه پست جامعه بودند، به سطح درباریان ترقى داده شدند. او درباریان را به هفت طبقه تقسیم کرده بود و موسیقى‌دان‌ها پنجمین طبقه از آنها بودند.
بهرام گور پانزدهمین پادشاه ساسانى پس از یادگیرى علوم و فنون، موسیقى را نیز آموخت. وى به موسیقى علاقه بسیار داشت و بعد از نشستن بر تخت پادشاهی، اولین کارى که کرد، رسیدگى به وضع موسیقى‌دان‌ها و تأمین رفاه آنها بود. او موسیقى‌دان‌ها را از نظر مقام به طبقه اول نشاند.
علاقه بهرام گور به ادبیات و موسیقی، سبب ترویج این دو رشته گردید و به سبب ارتباط ایران و هندوستان در زمان او، ایران از علوم و ادبیات و موسیقى هند نیز بهره‌مند شد. حمزه اصفهانى نوشته است: 'بهرام گور حکم فرمود که مردم ایران نیمى از روز کار کنند و نیم دیگر را به خوشى بگذرانند.' بهرام گور در جنگ و شادی، در رزم و بزم از موسیقى غافل نمى‌شد. در نقش‌هاى بجا مانده از دوره ساسانی، نشانه‌هاى وجود موسیقى و دختران خنیاگر در شکارها فراوان است. این رسم که در ایران و هند برقرار بود، تا سال‌ها بعد و قرن‌هاى متمادى ادامه داشت. در مراسم شکار، موسیقى فقط براى سرگرمى نبود بلکه جنبه‌هاى کاربردى داشت. حکم فردوسى در وصف روزگار بهرام اشاره‌هاى فراوانى به حضور درخشان موسیقى در جاى جاى زندگى عصر او دارد. از طرف دیگر تخریب بخشى از فرهنگ موسیقى نیز به دست این پادشاه صورت گرفته است. ظاهراً بهرام گور نه تنها مقام و منزلت موسیقى‌دان‌هاى برتر و فروتر را پس و پیش مى‌کرد و موجب نارضایتى مى‌شد، بلکه به میل و سلیقه خود در مقام‌ها و آهنگ‌هاى کهن نیز دست مى‌برد و بخش‌هایى را سبُک مى‌کرد و مى‌انداخت و به میل خود مى‌خواند.
در عصر بهرام وجود دو نوع موسیقى هنرى و غیرهنرى در ایران وجود نوعى سلیقه و گزینش را تأئید مى‌نماید.
در زمان حکومت انوشیروان، بنیان‌ها و قوانین مدنى اجتماع از نو وضع شد و در مدت کوتاهى به تثبیت رسید. عصر او عصر رشد معرفت علمى و شعور هنرى بود و حکیم بزرگمهر نیز زاده همین عصر است. روح آئینى موسیقى ایران تا حد زیادى در این عصر، پیرو تعلیمات مزدکیان بود. در این دوران موسیقى را به الحان و مقام‌هاى مشخصى تقسیم کرده بودند. و براى هر یک صفت و یژه‌اى قائل بودند. در آئین مزدک موسیقى اهمیت بسیارى داشت. در این آئین نیروى شادمانى که نماینده آن موسیقى است، به اندازه دیگر نیروها مهم بوده است.
انوشیروان گرچه نسبت به مزدکیان خشن و بى‌رحم بود، اما موسیقى را دوست داشت و با احیاء سلسله مراتب دوره اردشیر، مقام والاى آن را برگرداند. وى همچنین فرمان داد داستان‌هاى ملى کهن در عهد شاهان باستان را گردآورى کنند تا خنیاگران و رامشگران دربار از آنها استفاده کننند. درباره موسیقى دوره انوشیروان، معتبرترین سند ناریخی، اشاره‌هاى حکیم فردوسى به زمان سلطنت او است که بیشتر به نام سازها اشاره دارد.
در زمان انوشیروان تأثیر و نفوذ فرهنگ پارسیان به کشورهاى مجاور فزونى گرفت. موسیقى دوره ساسانى در عصر خسروپرویز به اوج درخشش و نفوذ خود رسید و همه مورخان، دوران خسروپرویز را عصر طلایى موسیقى ایران معرفى کرده‌اند. در عصر وى نابغه‌هاى بزرگ موسیقى به ظهور رسیدند که از برجسته‌ترین آنها باربُد، رامتین، سرکیس (سرکش)، بامشاد و آزاده و آرزو هستند.
باربُد را مؤسس و سازنده سى‌ لحن معروف به الحان باربُدى دانسته‌اند. حتى نقل کرده‌اند که باربُد براى هر روز سال آهنگى خاص ساخته بود و تعداد این نغمه‌ها به بیش از ۳۶۰ عدد بالغ مى‌شد.
آلات موسیقى دوره ساسانى وسیع‌تر از دوره‌هاى قبل است و در اسناد و مدارک مکتوب و آثار ادبى فراوان از سازها نام برده شده است: چنگ، بربط، نای، شیپور، سرنا، سنتور، نی، دهل، نقاره، تنبک، تنبور، تاس، کرنای، رباب، قاشقک، ارغنون، شیشک، شمشیر، گاودم، برغو، بوق، سپیدمهره، صور، نفیر، جَرَس، چلب، دبدبه، تبیره، درای، زنگ، سنج، نقاره و ... .
موسیقى دوره ساسانى را شاید بتوان سرمنشاء فرم‌ها و شکل‌هاى موسیقى ایران در قرون بعدى دانست. آداب موسیقى نواختن و موسیقى شنیدن نیز در این دوران وضع شد و با تغییر شکلى چند در سده‌هاى بعد از سقوط ساسانى بعنوان سنت ایرانى تداوم پیدا کرد.

موسیقى دوران سلوکیان

ورود اسکندر مقدونى به ایران، آغاز دوران ورود فرهنگ و تمدن یونان به ایران بود. او شاگرد ارسطو و از علاقمندان فلسفه به شمار مى‌رفت. در آن دوران فلسفه و موسیقى در جوار همدیگر مطرح مى‌شدند و کمتر کسى بود که فلسفه بداند ولى با موسیقى آشنایى نداشته باشد. برخى از نویسندگان غربى معتقد هستند که تأثیرپذیرى یونانیان از ایرانیان بیش از تأثیرپذیرى ایرانیان از یونانیان بوده است. در شاهنامه فردوسى نیز در چند مورد که مربوط به اسکندر است، به نام چند ساز اشاره شده است. مانند: نای، کوس، تبیره، کرنای، درای، رود.

موسیقى دوران باستان

آریایى‌هاى ایران شاخه‌اى از نژاد هند و اروپایى‌اند که در حدود سه هزار سال پیش از میلاد به آسیاى میانه آمدند و در ماوراء‌النهر ساکن شدند. نخستین دولت بزرگى که نژاد آریایى تشکیل داد، دولت ماد بود که در اواخر سده هفتم پیش از میلاد تأسیس شد و صدوپنجاه سال دوام یافت و سرانجام در ۵۵۰ ق.م. به دست کوروش کبیر منقرض شد.
از موسیقى قدیم آریایى‌ها پیش از عصر هخامنشى بدلیل نبودن مدارک و نبود کتابت اطلاعى در دست نیست؛ اما آنچه مسلم است اینکه طوایف آریایى مانند سایر مردمان قدیم براى بیان عواطف و احساسات خویش و نمایش رنج‌ها و خوشى‌ها نغمه‌سرایى مى‌کردند. کهن‌ترین اثر ادبى نژاد آریاها و‌َداها یا کتب مقدس هندى‌ها که شامل چهار بخش است که یکى از این چهار بخش 'ریگ وَدا' نام دارد. ریگ در زبان سانسکریت به معناى سرود است و وَدا به معنى دانش. این بخش شامل نغمه‌ها و سرودهاى مذهبى و میراث باستانى قوم هند و ایرانى است. این قطعات وجود موسیقى را در یمان طوایف آریایى تأئید مى‌کند. ریگ وَدا از یادگارهاى کهن آریایى‌ها در دورانى است که هنوز جدایى میان آریایى‌هاى ایرانى و آریایى‌هاى هندى رخ نداده است.
در اوستا -کتاب مذهبى زرتشتیان- که از کهن‌ترین آثار ادبى و مذهبى ایرانیان است. قدیمى‌ترین بخش 'گات' ها است که شامل سرودها و مناجات زردتشتیان است، که به آهنگ و آواز براى نیایش خوانده مى‌شده و کهن‌ترین میراث مدون ما در شعر و موسیقى است.
بخشى از اطلاعات ما در بارۀ موسیقى قدیم در ایران طبق نوشته مورخین یونانى و مورخین ایرانى دورهٔ اسلامى و شاهنامه فردوسى و اشعار سایر شعرا و آلات و ادوات موسیقى به دست آمده از کشفیات باستان‌شناسى مى‌باشد.
در قدیمى‌ترین دوره تاریخى یعنى سه هزار سال ق.م. سرزمین کلده شامل دو ناحیه سومر و اکَر بوده است. اسباب و الات موسیقى که در حفارى‌هاى کلده و شهر اور کشف شده تا حدودى ریشه و سابقه موسیقى آسیا بویژه آسیاى غربى را روشن کرده است. از نقش و نگاره‌هاى به دست آمده مى‌توان دریافت که موسیقى سومرى شامل نیایش نسبت به خدایان و فرشتگان محافظ آنان و شکوائیه و مرثیه بوده است.
سومرى‌ها جشن و شادى نیز برپا مى‌کرده‌اند و نیز براى خدایان خود سرودهایى داشته‌‌اند. تمدن سومرى‌ها و بعد جانشینان آنها -بابلى‌ها- در تمدن‌هاى سایر ملل دور و نزدیک و نیز در موسیقى آنها رخنه کرده است.
بابل وارث تمدن سومر و آکد بود و مردمان آن نژاد سامى داشتند. پادشاه معروف بابل جدید، بخت‌النصر بود. بابل در زمان حمورابى به اوج وسعت و ترقى خود رسید و صنایع و هنر مورد توجه واقع شد و تجمل‌پرستى و سرور و عیش، عمومیت یافت. یکى از مورخین مشهور یونانی، از جشنى نام مى‌برد که یکى از اشراف بابل برپا ساخته بود و در آن ۱۵۰ زن خواننده و نوازنده شرکت داشته‌اند؛ و نى و چنگ و قانون مى‌نواخته‌اند. در این دوره موسیقى رونق یافت. کلدانیان موسیقى مذهبى و دربارى داشتند. آلات و اسباب موسیقى این دوره، 'بادی' ، 'زهی' ، 'ضربی' بوده است؛ مانند: نی، فلوت، شیپور، عود و طبل و مانند اینها. رقص نیز میان آنها متداول بوده است.
در این میان دولت آشور نیز به سبب همجوارى با بابل بر تمدن این سرزمین تأثیر داشته و از آن متأثر گشته است. طبق اسناد و مدارک به دست آمده این اقوام نژاد آریایى داشته‌اند. در حال حاضر آلات موسیقى آن عهد بازسازى شده و بسیارى از نغمه‌هاى قدیمى با کمک الواح کهن، آواهاى شعری، ریتم‌هاى اوراد و سرودهاى مذهبى و سایر عوامل به جاى مانده، بازسازى شده و حتى اجراء و ضبط شده‌اند.
در عهد باستان، موسیقى ابتدا وسیله ارتباط بود. و اولین آلات موسیقی، طبل‌هاى بزرگ بود، که براى اعلام خبر به کار مى‌رفته است. بعدها موسیقى بخشى از آئین و باورهاى مردمى شد و در مراسم مذهبی، مراسم کار و جشن‌ها و سوگ‌ها به کار مى‌رفت.

موسیقى ایران پیش از اسلام

اطلاعات ما از ایران قدیم، غیر از روایات دانشمندان و مورخین شرقى و ادباى دوره اسلامى و اندکى از کتب ایران پیش از اسلام که از اواخر عهد ساسانى باقى مانده، از طریق منابع خارجى و تحقیق و تتبع شرق‌شناسان است.

از سوى دیگر، از آنجائى‌که تمدن و فرهنگ و هنر هخامنشی، نخستین سلسلهٔ هخامنشى ایران، ترکیبى است از تمدن و فرهنگ و هنر ملل قدیم مشرق زمین و دیگر مللى که با آنها در ارتباط بوده‌اند. ایرانیان نیز این تمدن‌ها را باتمدن خود در آمیخته و تمدن و هنر و صنعت تازه‌اى که با ذوق و سلیقه و روح، آنان متناسب بوده، بوجود آورده و به آنان اصالت بخشیده‌اند. تمدن و فرهنگ دوره ساسانى آخرین تجلى تمدن و صنعت و هنر کهن ایران و مکمل تمدن هخامنشى بود که پس از انقراض ساسانیان با تمدن دوره اسلامى درآمیخت. 

رجوع شود به: 

تاریخچهٔ موسیقى در ایران

موسیقى اقوام و ملل مختلف در قالب ملى و بومى براساس قواعد و مقررات خاصى تشکیل مى‌شود. حوادث تاریخی، انقلاب‌ها، تمدن‌ها و ... در پى‌ریزى مبانى موسیقى سنتى و ملى سهم بسزایى دارند.
کشور ایران از لحاظ موسیقى قدمت تاریخى و درخور توجهى دارد. تاریخ‌نویسى به‌طور تخصصى امرى است جدید و موسیقى در ایران از دیرباز تا امروز داراى تاریخ نوشته شده‌اى نیست. البته به‌جز این علت، دلایل دیگرى نیز براى این امر وجود دارد. از آنجائى‌که موسیقى هنرى است شفاهی، از سایر هنرها دیرتر و کمتر به نوشته درآمده است.
شرایط ناپایدار ایران به‌دلیل هجوم‌هاى مداوم قبایل و کشورهاى بیگانه و نیز نابسامانى‌هاى داخلى موجب شد که از این نظر مستندات کافى - اگرهم وجود داشته - از بین برود و باقى نماند.
طبق نظریه‌هاى برخى مورخان مشرق‌زمین قدمت موسیقى ایرانى را در زمان هخامنشى برآورد کرده‌اند. و یکى از خط و زبان‌هاى هفتگانه آن دوران که عامهٔ مردم آن را بلد بوده‌اند، احتمالاً موسیقى بوده و آوازهایى از قبیل سوگ سیاوش را با آن خط و زبان مى‌خواندند. اما از این دوران اطلاعات دقیقى در دست نیست. البته سرودهاى مذهبى گات‌ها به‌گونه‌اى موزون به‌صورت آواز خوانده مى‌شده ولى در مذهب قدیم ایرانی، موسیقى داراى اهمیت چندانى نبوده است. ولى موسیقى غیرمذهبى به صورت رقص و آواز رایج بوده است.
پس از حملهٔ اسکندر در زمان سلوکیان و اشکانیان ایران تحت تأثیر تمدن یونان واقع شد و تحولى در عرصهٔ موسیقى اتفاق افتاد. اما در حقیقت پایه‌ریزى موسیقى ایران به دورهٔ ساسانیان باز مى‌گردد و اسناد اولیهٔ موسیقى ایران متعلق به این دوران است. از امپراتورى خسروپرویز و شکوه دربارش بسیار گفته شده؛ وى از موسیقى‌دانان حمایت مى‌کرده؛ از مهمترین موسیقى‌دانان این دوره رامتین، بام شاد، باربد، نکیسا، آزاد و سرکش بودند که هنوز نامشان باقى است. از میان این‌ها باربد برجسته‌ترین چهره بود و داستان‌هاى زیادى بعدها دربارهٔ مهارت او در نوازندگى و آهنگ‌سازى نقل کرده‌اند. تنظیم و سازماندهى سیستم موسیقایى یعنى هفت ساختار مقامى معروف به خسروانى و سى مقام اشتقاقى (لحن) و سیصد و شصت ملودى را به او نسبت مى‌دهند. شمار آنها با تعداد روز در هفته، ماه و سال تقویم ساسانیان برابر بوده است. امروزه به‌درستى معلوم نیست که این مقام‌ها و آهنگ‌ها چه بوده‌اند؛ اما نام‌هاى بعضى از این ‌آهنگ‌ها توسط نویسندگان دورهٔ اسلامى ذکر شده؛ نام‌هایى چون کین ایرج، کین سیاوش که شاید اشاره به حوادث تاریخى داشته‌اند و اسامى چون باغ شیرین و باغ شهریار که شکوه دربار را نشان مى‌داد، و نیز اسامى چون سبز بهار و روشن چراغ را بکار مى‌بردند. اما دربارهٔ آن آهنگ‌سازى‌ها اطلاعات درستى در اصول نظرى آن دوران وجود ندارد.
موسیقى دورهٔ ساسانیان هسته‌اى بود که از آن موسیقى تمدن اسلامى رشد نموده است. بعد از اسلام موسیقى ایران توقف کوتاهى داشت و بعد از چند سال دچار تغییراتى شد. رهبران مذهبى اسلام در آغاز موسیقى را تحریم کرده و مایه فساد و بیهودگى مى‌دانستند. اما در زمان عباسیان که به سبک ساسانیان دربار خویش را اداره مى‌کردند، جنبه‌هاى دنیوى و غیردینى موسیقى افزایش یافت و موسیقى رونق تازه‌اى یافت؛ بعضى بزرگان موسیقى این دوران عبارتند از: ابوعلى‌سینا، ابوالفرج اصفهانی، اسحاق موصلی، ابراهیم موصلی، ابونصر فارانی، عبدالقادر درمراغی، قطب‌الدین محمود شیرازى و صفى‌الدین ارموی.
در دوران صفوى و قاجار موسیقى تحت اختیار دربار بود و از اجتماع دور افتاد. موسیقى ایران در دوران صفویه بیشترین ضربه را خورد اما شکل مذهبى آن در قالب تعزیه و نمایش‌هاى دراماتیک و نیز توسط نوازندگان و شاعران دوره‌گرد تداوم یافت.
از دورهٔ ناصرى به بعد نیز با تأثیرپذیرى از فرهنگ‌هاى دیگر، قدرت خلاقهٔ بهترى یافت و دوران تازه‌اى آغاز شد.
با شروع قرن بیستم به‌دلیل تأثیرات غرب موسیقى به میان مردم آمد و رونق تازه‌اى از جهت آموزش و پژوهش به‌وجود آمد.
در اوایل دههٔ ۱۹۳۰ هنرستان عالى موسیقى در تهران تأسیس شد و آموزش غربى مبنا قرار گرفت. ارکستر سمفونیک تشکیل شد و گروه کُر سازماندهى گردید. در کنار آن موسیقى سنتى ایران طى کنسرت‌هایى با تلاش على‌نقى وزیرى برپا شد.
پس از جنگ جهانى دوم، غربى‌سازى در ایران افزایش یافت و گروه‌هاى مختلف موسیقى در رشته‌هاى مختلف و نیز جشنواره‌هاى متعدد و با حضور هنرمندان بین‌المللى در دههٔ ۱۹۷۰ در ایران برپا گردید و پایتخت حیات موسیقیایى پرتحرکى را شاهد بود. تأثیر رادیو و تلویزیون نیز در این مورد بسیار چشمگیر بود.
هنرستان عالى موسیقى و هنرستان موسیقى ملى و دانشکده موسیقى دانشگاه تهران، دانشجویان را در رشته موسیقى‌شناسى و آهنگ‌سازى غربى و نیز موسیقى سنتى ایرانى تربیت کردند. و بزرگانى در عرصهٔ موسیقى ایران ظهور کردند که توانستند خدمات ارزنده‌اى براى این کشور انجام دهند. از جمله غلامحسین درویش (۱۲۵۱-۱۳۰۵)، استاد روح‌ا... خالقى (۱۲۸۵-۱۳۴۴)، استاد ابوالحسن صبا (۱۲۸۱-۱۳۳۶)، استاد على‌نقى وزیری، مهدى برکشلی، و نیز محمدتقى مسعودیه موسیقى‌شناس.
در سال‌هاى اخیر دانش‌پژوهان غربى نسبت به پژوهش در موسیقى ایرانى علاقمند شده‌اند و آثار قابل‌توجهى در این زمینه به‌چاپ رسانده‌اند.