لذت تار نوازی

لذت تار نوازی

نت تار و سه تار، شعر و موسیقی اصیل ایرانی
لذت تار نوازی

لذت تار نوازی

نت تار و سه تار، شعر و موسیقی اصیل ایرانی

برخی اصطلاحات موسیقی

تنور (صدا)

تِنور (Tenor) نام بازه‌ای از صدا در موسیقی و گونه‌ای از صدای مردانه در خوانندگی و اپرا است.


در مطالعه هارمونی معمولاً چهار قسمت صدایی مورد استفاده قرار می‌گیرد، به‌نام‌های سوپرانو، آلتو، تِنور و باس.

تنور به زیرترین نوع صدای مردان گفته می‌شود که دامنهٔ آن بر اساس کلید سل، از نُت دو زیرخط اول تا دو بالای خط پنجم است، با این تفاوت که صدا دهندگی آن یک اُکتاو بَم‌تر (از سوپرانو) می‌باشد.

این نوع صدا در آواز مردان در موسیقی ایرانی اهمیت فوق العاده‌ای دارد و می‌توان گفت که بیشتر آوازخوانهای مرد ایرانی صدایی از همین نوع را دارند که به‌عنوان مثال از استادان : طاهر زاده ، دردشتی ،تاج اصفهانی و شجریان می‌توان نام برد.

باس نام بازه‌ای از صدا در موسیقی و گونه‌ای از صدای بسیار بَم انسان در خوانندگی و اپرا است.

در مطالعه هارمونی معمولاً چهار قسمت صدایی مورد استفاده قرار می‌گیرد، به‌نام‌های سوپرانو، آلتو، تِنورو باس.

 

بمل

 

در موسیقی به نت‌هایی که با فاصله نیم پرده عقب‌تر از نتهای اصلی قرار دارند بــِمُل می‌گویند.

بمل یکی از علامات تغییردهنده‌است که قبل از نت‌ها گذارده می‌شود. این علامت صدای نوت را نیم‌پردهپایین می‌آورد. به‌عبارت دیگر صدای نت را نیم‌پرده بم می‌کند. بمل در تقابل با دیز است.

گام‌های بمل‌دار

اگر عمل پائین آوردن نت چهارم با نیم‌پرده (بمل کردن سی) را تا پیدا شدن هفت بمل ادامه دهیم گامهای بمل دار : فا، سی بمل ،لا بمل ،ربمل، سل بمل، دو بمل بزرگ و به ترتیب بمل ها سی ، می ، لا ، ر، سل ، دو ، فا ، پیدا می شوند.

در گام دو ماژور فاصله میان نتهای "دو" تا "ر بمل" یعنی از C تا Db را دوم کوچک میگویند که معادل نیم پرده‌است.

گام

گام (از فرانسه gamme) توالی چند نت است که به ترتیب ارتفاع مرتب شده‌اند. گام ممکن است بالا رونده یا پایین‌رونده باشد یعنی ارتفاع نت‌ها در آن به ترتیب صعودی یا نزولی مرتب شده باشند.

اتود

اِتود (فرانسوی:Étude) به معنای مطالعه است و در موسیقی به قطعه‌هایی گفته می‌شود که هدف آنها ارتقای تکنیک نوازندگی است. هر اتود معمولاً برای یکی از مشکلات فن نوازندگی و رفع یکی از ضعف‌های تکنیکی هنرآموزان تصنیف می‌شود. آهنگسازان و به خصوص رمانتیک‌ها طبعاً کوشیده‌اند اتودهای خود را علاوه بر تأمین هدف بالا، زیبا نیز تصنیف کنند، به طوری که تکنوازها آن را در رپرتوار رسیتال خود، به قصد نشان دادن قابلیّت نوازندگی‌شان می‌گنجانند. برای مثال، اتود اپوس 25 شماره 6فردریک شوپن برای تمرین پیانیست برای اجرای سریع و موازی فواصل سوم کروماتیک است، و اتود اپوس 25 شماره 7 او تأکید بر تولید نغمه‌ی آوازین در یک ملودی پلی‌فونی دارد، و اتود اپوس 25 شماره 10 او اکتاوهای موازی را پوشش می‌دهد.

معنی دیگر اتود ، طراحی اولیه است.

اکتاو

اُکتاو (به انگلیسی Octave، گاه به اختصار به صورت 8ve و P8 نیز نوشته می شود) در زبان لاتین یعنی عدد هشت. اکتاو در موسیقی نشان دهنده ۷ نُت پایه‌ای موسیقی: Do, Re, Mi, Fa, Sol, La, Si و نت هشتم که تکرار نت Do اول با فاصله ۷ نت است می‌باشد.[۱] هر ساز دارای دامنه خاصی از لحاظ تکرار این نت‌ها می‌باشد و دامنه سازها را اغلب با شمارش مجموع این هشت نت که برابر با یک اکتاو می‌باشد می‌سنجند. بدیهی‌ست که سازهای مختلف دارای تعداد اکتاوهای مختلف می‌باشند.

در واقع بازه­ی اصوات موسیقی به زیربازه­هایی به نام اکتاو بخش می‌­شود. یک اکتاو بازه فرکانسی را شامل می‌­شود که فرکانس انتهای آن دو برابر فرکانس ابتدای­ آن است. پس فرکانس هر نت ۲ برابر فرکانس نت هم­نام خود در اکتاو قبلی است (برای نمونه لا در اکتاو ۳ فرکانس ۴۳۷ هرتز، و لای اکتاو ۴ فرکانسی برابر ۸۷۴ هرتز دارد). فرکانس نت­هایی که با فاصله­ی یکسان از نظر موسیقی به ترتیب دنبال هم قرار می­گ‌یرند، تشکیل تصاعد هندسی می­‌دهند.

پرده

در سیستم کلاسیک یک اکتاو را به دوازده فاصله برابر تقسیم می­کنیم. که به هر یک از این فواصل یک نیم پرده می­گوییم. به طبع دوبرابر نیم پرده؛ یک پرده‌است.

اگر بخواهیم این اصطلاح را دقیق­تر تعریف کنیم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که در تقسیم بندی سیستم کلاسیک موسیقی فرکانس نت­های موسیقی رشته‌ای با تصاعد هندسی است. در این صورت پرده واحدی برای معرفی فاصله­ی دو صدا یا به بیان صحیح­تر نسبت فرکانس آن دو است. در این سیستم هر اکتاو معادل شش پرده (دوازده نیم پرده) است. از آنجا که فرکانس هر نت دوبرابر فرکانس نت معادل آن در اکتاو پایین­تر می­باشد، می­توان قدر نسبت این تصاعد هندسی (نسبت فرکانس هر نت نسبت به نت نیم پرده پایین تر) را به دست آورد:

q = 2(1 / 12)

نکته­ی مهم این است که مغز در تشخیص موسیقی اصوات این بازه از راه شناختن نسبت هندسی بینبسامد نتها اقدام می­کند.

سلفژ

سلفژ در تعریف متعددی بیان می‌شود. سلفژ را می توان خواندن یک سری نت ها به صورت پی در پی و پشت سر هم و با رعایت قوانین نت ها و سکوت ها و ... معرفی کرد. پایهء یادگیری سلفژ دانستن ارزش زمانی هر نت است و در کنار این باید ارزش زمانی هر سکوت را نیز بدانیم. دربارهء ارزش زمانی نت ها در پست های بعدی بیشتر صحبت خواهیم کرد.

تعاریف کوتاهی از سلفژ:

الف:مهمترین عاملی که به معنای اعم ، پایه و اساس جدی در اموزش موسیقی به شمار میرود سلفژ است که از دو قسمت عمده تشکیل میشود :

1- قسمت عملی 2- قسمت نظری

قسمت عملی شامل خواندن و تلفظ نتها به شکل اوازی و به شکل وزن خوانی است و قسمت نظری شامل شناخت کلیه علامتها و قواعدی است که در طی قرنها به منظور اجرای دقیق موسیقی به تدریج ابداع شده و تکامل یافته است تا بتوان شناخت هنری را که واقعیتی درونی است و بیشتر جنبه عاطفی دارد با این علامتها و قواعد به شناخت علمی تبدیل کرد.

ب : تقسیمات صدای انسان

1- سوپرانو :صدای زیر زنانه

2-متسو سوپرانو : صدای متوسط زنانه

3-کنترالتو : صدای بم زنانه

4- تنور : صدای زیر مردانه

5- باریتون : صدای بم یا صدای متوسط مردانه

6- باس : صدای بم مردانه و بهترین صدای مردانه

در هنگام نوازندگی یا خوانندگی اواز سکوتها را باید اجرا کرد به صورت نخواندن نت و ساکت شدن ولی در ابتدا برای اموزش سلفژ ما بادیدن علامت سکوت ، سکوت نمیکنیم بلکه به جای ان کلمه اوم میگوییم و به اندازه ارزش زمانی سکوت انرا ادامه میدهیم

خواندن نتها با اجرای صدای ان نت را کانتات گویند و خواندن نت بدون اجرای صدا و فقط گفتن نام انرا پارلات گویند

شما باید توانایی خواندن بی صدای نتها را پیدا کنید و نتهایی که به شما داده میشود را با تمپوی مشخص بخوانید و بعد کم کم قدرت نت خوانی خود را افزایش دهید بطوریکه نت بعدی را هم در ذهن داشته باشید و اگر کسی نت بعدیِ نتی را که شما خوانده اید با دست بپوشاند شما باز هم انرا بخوانید.

مساله دیگری که اینجا بیاد خاطر نشان کرد مساله فرکانس گیری است که شما باید با سازی که در اختیار دارید این کار را انجام دهید که البته ما در اینجا فرکانس گیری با پیانو را توضیح میدهیم.

فرکانس گیری چهار مرحله دارد

1- شنیدن صدای نت اجرا شده

2- اجرای ان در ذهن

3- اجرای ان با صدا

4-تطابق دادن هر چه بیشتر صدای خود با صدای ساز که در فضا باقی مانده است

 

 

گام

 

گام بزرگ نسبی یا گام ماژور نسبی، گامی است در موسیقی که اگر درجهٔ سوم گام کوچک را مبداء قرار داده و گامی جدید بسازیم آن نیز با همان علامات ترکیبی، گام بزرگ نسبی خواهد بود.

 

گام دیاتونیک[۱] گامی است که از پرده و نیم پرده‌های دیاتونیک تشکیل شده باشد. فواصل میانی هر گام دیاتونیک ممکن است پرده یا نیم‌پرده باشد و بطور کلی در هر گام دیاتونیک ۵ پرده و دو نیم‌پرده موجود است.(به استثنای گام کوچک هماهنگ)

هرگاه یکی از نیم‌پرده‌های گامی بین درجات سوم و چهارم و دیگری بین هفتم و هشتم واقع شوند آن را گام بزرگ(ماژور) گویند. به عبارت دیگر گام بزرگ به گامی گفته میشود که فواصل درجات آن نسبت به درجه اول گام(تونیک) به ترتیب دوم بزرگ ، سوم بزرگ ، چهارم و پنجم درست ششم و هفتم بزرگ و هشتم درست باشد. مقام (Mode) قطعاتی که از نت‌های گام بزرگ ساخته شده‌اند نیز بزرگ است. دانگ یا تتراکورد (Tetracorde) - هر دانگ مرکب از چهار نت(صدا) پی در پی است که حدود آن یک فاصله‌ی چهارم درست را تشکیل می‌دهد. گام دیاتونیک شامل دو دانگ است که بوسیله‌ی یک فاصله‌ی دوم بزرگ(یک پرده) از هم جدا شده‌اند.

گام کروماتیک گامی است که تمامی ۱۲ نت گام معتدل غربی را شامل میشود. تمام نت‌های این گام نیمپرده با یکدیگر فاصله دارند.

تمام گام‌های دیگر در سنت موسیقی غربی زیرمجموعه این گام هستند.

 

گام کوچک نسبی یا گام مینور نسبی، گامی است در موسیقی که اگر درجهٔ ششم گام بزرگ را مبداء قرار داده و گامی جدید بسازیم، آن با همان علامات ترکیبی، گام کوچک نسبی خواهد بود.

گام مینور

گام مینور یا گام کوچک نوعی گام دیاتونیک است که درجه سوم آن نسبت به تونیک دارای فاصله سوم کوچک می‌باشد.

گونه‌های گام مینور

در موسیقی غربی سه گونه گام مینور (کوچک) رایج است که عبارت‌اند از:

گام مینور تئوریک (کوچک نظری)

 

هرگاه نیم پرده‌های گامی بین درجات دوم وسوم و پنجم و ششم واقع شوند آن گام را مینور تئوریک (کوچک نظری) گویند. فاصله‌های درجات این گام نسبت به تونیک این گونه هستند: دوم بزرگ، سوم کوچک، چهارم و پنجم درست، ششم و هفتم کوچک و هشتم درست. گام دو ماژور به این شکل است: C D E F G A B C بنابراین گام مینور تئوریک نسبی آن به این ترتیب می‌شود: A B C D E F G A (لا درجه ششم گام دو ماژور است.)

گام مینورهارمونیک (کوچک هماهنگ)

 

هرگاه درجه هفتم گام کوچک نظری (تئوریک) را برای ایجاد محسوس (سانسیبل) نیم پرده کروماتیک بالا ببریم، به گام مینور هارمونیک تبدیل می‌شود. در این گام فاصله بین درجات ششمو هفتم یک و نیم پرده است. در نتیجه شامل سه نیم پرده در میان درجات دوم و سوم، پنجم و ششم و هفتم و هشتم خواهد بود و فاصله‌های درجات آن نسبت به تونیک به ترتیب عبارت‌اند از: دوم بزرگ، سوم کوچک، چهارم و پنجم درست، ششم کوچک، هفتم بزرگ و هشتم درست.

برای نمونه در تنالیته لا مینور، مینور هارمونیک به این شکل خواهد بود:A B C D E F G# A

گام مینور ملودیک (کوچک نغمگی)

 

هرگاه درجه ششم و هفتم گام کوچک نظری را در حالت بالا رونده نیم پرده کروماتیک بالا ببریم و در حالت پایین رونده مجدداً آن‌ها را پایین بیاوریم، گام مینور ملودیک به وجود می‌آید که فاصله درجات آن در حالت بالارونده نسبت به تونیک از این قرار است: دوم بزرگ، سوم کوچک، چهارم و پنجم درست، ششم و هفتم بزرگ و هشتم درست. روشن است که حالت پایین رونده آن مانند گام مینور تئوریک خواهد بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد