لذت تار نوازی

لذت تار نوازی

نت تار و سه تار، شعر و موسیقی اصیل ایرانی
لذت تار نوازی

لذت تار نوازی

نت تار و سه تار، شعر و موسیقی اصیل ایرانی

ابن سینا و علم موسیقی

ابن سینا و علم موسیقی
حسین ابن سینا ابن عبدالله معروف به ابن سینا دانشمند، فیلسوف و پزشک بزرگ قرن چهار و پنجم هجری قمری از بزرگان و علمای موسیقیدان زمان خود بوده است. او مباحث اصلی موسیقی را با نهایت دقت تشریح نموده و در این مباحث پیرو فارابی میباشد، عقاید او را تشریح میکند و در بسیاری موارد دارای ابداعات و ابتکار است.
  

 

ابن سینا در تالیفات موسیقی خود در مباحث گوناگون وارد شده و آنها را مختصر، مفید و با دلا یل منطقی بیان کرده که نتنها به اصول فیزیکی و ریاضی تکیه میکند بلکه دامنه بحث را به فلسفه و علم النفس نیز میکشاند. 
تالیفات موسیقی ابن سینا : ابن سینا سه کتاب موسیقی دو عدد به زبان عربی و یکی به زبان فارسی دارد که از همه مبسوط تر و مهم تر بیست هزار کلمه از فصل دوازدهم از بخش ریاضی کتاب الشفا و بعدی سه هزار کلمه در کتاب النجات است که خلاصه ای از همان کتاب شفا است و سومی به فارسی در کتاب دانش نامه که خلاصه ای از کتاب النجات است. از کتاب دانشنامه دو نسخه خطی در موزه بریتانیا است و از "شفا" هفده نسخه خطی به این قرار موجود است: یکی در کتابخانه سپهسالار، دو نسخه در کتابخانه مجلس، یک نسخه در کتابخانه حاج سید نصر الله تقوی، دو نسخه در کتابخانه مشکوه، یکی در کتابخانه استان رضوی، دو نسخه در کتابخانه بودلیان اکسفورد، یک نسخه در مکتب هندی لندن، یک نسخه دیگر در جامعه لید در هند، یک نسخه در کتابخانه جون رایلندز در منچستر، دو نسخه در کتابخانه مصری در قاهره، یک نسخه در کتابخانه جمعیه الملکیه السیویه در لندن و بالاخره یکی هم در کتابخانه اوبسالا در سوئد. 
موسیقی شفای ابن سینا : این کتاب شامل شش بخش به قرار زیر است : 
بخش اول ، 5 فصل به این ترتیب : 1 - مقدمه درباره روش تحقیق و تعریف صدا، 2 - تعریف موسیقی و علل ایجاد صوت و زیر و بمی وعلل آن، 3 - شناسایی ابعاد موسیقی ، 4 - ابعاد ملایم مرتبه اول، 5 - ابعاد ملایم مرتبه دوم 
بخش دوم ، 2 فصل به این ترتیب : 1 - جمع و تفریق اعداد، 2 - مضاعف و نصف کردن ابعاد 
بخش سوم ، 3 فصل به این ترتیب : 1 - راجع به اجناس، 2 - شماره اجناس، 3 - اجناس قوی 
بخش چهارم ، 2 فصل به این ترتیب : 1 - جمع یا دستگاه، 2 - ایجاد اهنگ از نت های موسیقی 
بخش پنجم ، 5 فصل به این ترتیب : 1 - نت های موسیقی، 2 - علم اوزان، 3 - وزن خوانی، 4 - اوزان چهار تایی و پنج تایی و شش تایی و اوزان معمولی، 5 - شعر و اوزان شعری 
بخش ششم ، 2 فصل به این ترتیب : 1 - ترکیب یا تالیف آهنگ، 2 - اسباب های موسیقی 
تعریف موسیقی : " موسیقی یکی از علوم ریاضی است که منظور آن مطالعه صدا های موسیقی و بحث در ملایمت و عدم ملایمت و همچنین کشش آنها و قواعد ساختن قطعات آن است. بنابراین علم موسیقی شامل دو بخش است و علم ترکیب نغمات مربوط به صدا های موسیقی و علم اوزان مربوط به زمانهایی که صدا های یک نغمه را از یکدیگر جدا مینماید . پایه این دو قسمت بر اصولی استوار است از علومی خارج از موسیقی اخذ میشوند که بعضی از این اصول از ریاضی و بعضی دیگر از فیزیک و علوم طبیعی و برخی از هندسه گرفته میشوند. " 
تعریف صدا : " میگویم صدا یکی از پدیده های خارجی است که حواس ما درک میکند و احساس آن ممکن است خوشایند باشد و در این مورد صفتی از صدا در نظرم است که آن را به گوش مطبوع یا نامطبوع میکند و نه اثری که در نتیجه شدت غیر عادی آن حاصل میشود و تنها خاصیتی از اجسام مادی است که در همه امتداد ها ظهور میکند. "
قوانین ارتعاش : " در شرح علل زیری و بمی صدا، قوانین ارتعاش را در اجسام روشن میسازد، علل زیری و بمی صدا عبارتند از : اتصال شدید ذرات جسم و سختی آن (معرف به قابلیت ارتجاع) و کوچکی ابعاد آن و زیادی نیروی کشش درجه زیری و بمی با زیاد و کم شدن علل ان بستگی دارد و مثلا" تاری با کشش ثابت با تغییر طول, صدا هایی با زیری و بمی متفاوت ایجاد میکند و هر چه طویل تر باشد صدا بم تر است. " 
تعیین به عدد و صدا : " این مورد با اندازهگیری مقادیر خواصی که به ان اشاره شد میسر است و همچنین مقایسه مقادیر خواص مشابه آن انجام میشود (یعنی از میان مولفه های موثر، همه بجز یکی ثابت اند) که این بیان در حقیقت راهی برای یافتن قوانین ارتعاشی سیمها در فیزیک کلاسیک است. " 
شناسایی ابعاد : " هر گاه بعدی در نظر گرفته شود ممکن است اختلاف دو صدا آنچنان باشد که یکدیگر را برانند و به زحمت مجتمع شوند یا به هم بپیوندند و هم را نرانند که در این حالت بعد را ملایم و در حالت اول ناملایم گویند . لذا اختلافی که سبب ملایمت شده با اختلافی که موجب عدم ملایمت میشود فرق دارد و هر گاه بین دو صدا یک بعد شباهتی باشد , ملایمت مسلم است . " 
درجه ملایمت ابعاد : ابعاد ملایم (consonant) و غیر ملایم (dissonant) را با نسبتهای مشخص معرفی میکند. ابعاد ملایم را آنهایی میداند که صداهای آن بالفعل یا بالقوه مشابه باشند انهایی که بالفعل مشابه اند که بانسبتهایی از اکتاو معرفی شوند و انهایی بالقوه مشابه اند که نسبتهایی به صورت یا به اصطلاح (superpariels) باشند. 
جمع و تفریق ابعاد : در این مورد به پیروی از روش فارابی ضرب و تقسیم نسبتهای معرف آنها را به کار می برد و این عمل در حقیقت مبدا اختراع لگاریتم است. 
ملودی و هارمونی : در تقسیم اجناس اهمیت مخصوصی به جنس قوی مرکب از دو پرده 9 تقسیم به 8 و بقیه 256 تقسیم به 234 از نیم پرده میدهد و مخصوصا" گوشزد میکند که 256:234 از نیم پرده کمتر است وبا وجود اینکه این بعد به خودی خود جز ابعاد غیر ملایم است (که ان را با عنوان مقدمه ای بر فیزیک فاصله های مطبوع و نامطبوع به طور کامل شرح دادیم) ولی وجود آن در دنباله دو بعد ملایم مطبوع است چنانکه میدانیم این جنس معرف گام ماهور ایرانی و ماژور موسیقی غربی است (هر چند این دو با هم فرق دارند). همچنین بین اجناس ملایم تر آنها را از نوعی میدانند که ابعاد آن به ترتیب 10 به 9 و 9 به 8 و 16 به 15 باشد و چنانکه مشهود است گام هارمونی از فواصل فوق ساخته میشود . 
هارمونی : ابن سینا وجود هارمونی را به معنای امروزی میدانسته "صدا ها ممکن است با هم یا پی در پی نواخته شوند چنانکه میدانیم برای ساختن آهنگ صداهایی به کار میروند که پی در پی دنبال هم واقع شوند، وقتی چندین صدا با هم نواخته شوند در حکم یک صدا میگردند ولی چنانکه اخطلاط انها با اصول صحیح باشد باعث تقویت ملودی میگردد.

برخی اصطلاحات موسیقی

تنور (صدا)

تِنور (Tenor) نام بازه‌ای از صدا در موسیقی و گونه‌ای از صدای مردانه در خوانندگی و اپرا است.


در مطالعه هارمونی معمولاً چهار قسمت صدایی مورد استفاده قرار می‌گیرد، به‌نام‌های سوپرانو، آلتو، تِنور و باس.

تنور به زیرترین نوع صدای مردان گفته می‌شود که دامنهٔ آن بر اساس کلید سل، از نُت دو زیرخط اول تا دو بالای خط پنجم است، با این تفاوت که صدا دهندگی آن یک اُکتاو بَم‌تر (از سوپرانو) می‌باشد.

این نوع صدا در آواز مردان در موسیقی ایرانی اهمیت فوق العاده‌ای دارد و می‌توان گفت که بیشتر آوازخوانهای مرد ایرانی صدایی از همین نوع را دارند که به‌عنوان مثال از استادان : طاهر زاده ، دردشتی ،تاج اصفهانی و شجریان می‌توان نام برد.

باس نام بازه‌ای از صدا در موسیقی و گونه‌ای از صدای بسیار بَم انسان در خوانندگی و اپرا است.

در مطالعه هارمونی معمولاً چهار قسمت صدایی مورد استفاده قرار می‌گیرد، به‌نام‌های سوپرانو، آلتو، تِنورو باس.

 

بمل

 

در موسیقی به نت‌هایی که با فاصله نیم پرده عقب‌تر از نتهای اصلی قرار دارند بــِمُل می‌گویند.

بمل یکی از علامات تغییردهنده‌است که قبل از نت‌ها گذارده می‌شود. این علامت صدای نوت را نیم‌پردهپایین می‌آورد. به‌عبارت دیگر صدای نت را نیم‌پرده بم می‌کند. بمل در تقابل با دیز است.

گام‌های بمل‌دار

اگر عمل پائین آوردن نت چهارم با نیم‌پرده (بمل کردن سی) را تا پیدا شدن هفت بمل ادامه دهیم گامهای بمل دار : فا، سی بمل ،لا بمل ،ربمل، سل بمل، دو بمل بزرگ و به ترتیب بمل ها سی ، می ، لا ، ر، سل ، دو ، فا ، پیدا می شوند.

در گام دو ماژور فاصله میان نتهای "دو" تا "ر بمل" یعنی از C تا Db را دوم کوچک میگویند که معادل نیم پرده‌است.

گام

گام (از فرانسه gamme) توالی چند نت است که به ترتیب ارتفاع مرتب شده‌اند. گام ممکن است بالا رونده یا پایین‌رونده باشد یعنی ارتفاع نت‌ها در آن به ترتیب صعودی یا نزولی مرتب شده باشند.

اتود

اِتود (فرانسوی:Étude) به معنای مطالعه است و در موسیقی به قطعه‌هایی گفته می‌شود که هدف آنها ارتقای تکنیک نوازندگی است. هر اتود معمولاً برای یکی از مشکلات فن نوازندگی و رفع یکی از ضعف‌های تکنیکی هنرآموزان تصنیف می‌شود. آهنگسازان و به خصوص رمانتیک‌ها طبعاً کوشیده‌اند اتودهای خود را علاوه بر تأمین هدف بالا، زیبا نیز تصنیف کنند، به طوری که تکنوازها آن را در رپرتوار رسیتال خود، به قصد نشان دادن قابلیّت نوازندگی‌شان می‌گنجانند. برای مثال، اتود اپوس 25 شماره 6فردریک شوپن برای تمرین پیانیست برای اجرای سریع و موازی فواصل سوم کروماتیک است، و اتود اپوس 25 شماره 7 او تأکید بر تولید نغمه‌ی آوازین در یک ملودی پلی‌فونی دارد، و اتود اپوس 25 شماره 10 او اکتاوهای موازی را پوشش می‌دهد.

معنی دیگر اتود ، طراحی اولیه است.

اکتاو

اُکتاو (به انگلیسی Octave، گاه به اختصار به صورت 8ve و P8 نیز نوشته می شود) در زبان لاتین یعنی عدد هشت. اکتاو در موسیقی نشان دهنده ۷ نُت پایه‌ای موسیقی: Do, Re, Mi, Fa, Sol, La, Si و نت هشتم که تکرار نت Do اول با فاصله ۷ نت است می‌باشد.[۱] هر ساز دارای دامنه خاصی از لحاظ تکرار این نت‌ها می‌باشد و دامنه سازها را اغلب با شمارش مجموع این هشت نت که برابر با یک اکتاو می‌باشد می‌سنجند. بدیهی‌ست که سازهای مختلف دارای تعداد اکتاوهای مختلف می‌باشند.

در واقع بازه­ی اصوات موسیقی به زیربازه­هایی به نام اکتاو بخش می‌­شود. یک اکتاو بازه فرکانسی را شامل می‌­شود که فرکانس انتهای آن دو برابر فرکانس ابتدای­ آن است. پس فرکانس هر نت ۲ برابر فرکانس نت هم­نام خود در اکتاو قبلی است (برای نمونه لا در اکتاو ۳ فرکانس ۴۳۷ هرتز، و لای اکتاو ۴ فرکانسی برابر ۸۷۴ هرتز دارد). فرکانس نت­هایی که با فاصله­ی یکسان از نظر موسیقی به ترتیب دنبال هم قرار می­گ‌یرند، تشکیل تصاعد هندسی می­‌دهند.

پرده

در سیستم کلاسیک یک اکتاو را به دوازده فاصله برابر تقسیم می­کنیم. که به هر یک از این فواصل یک نیم پرده می­گوییم. به طبع دوبرابر نیم پرده؛ یک پرده‌است.

اگر بخواهیم این اصطلاح را دقیق­تر تعریف کنیم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که در تقسیم بندی سیستم کلاسیک موسیقی فرکانس نت­های موسیقی رشته‌ای با تصاعد هندسی است. در این صورت پرده واحدی برای معرفی فاصله­ی دو صدا یا به بیان صحیح­تر نسبت فرکانس آن دو است. در این سیستم هر اکتاو معادل شش پرده (دوازده نیم پرده) است. از آنجا که فرکانس هر نت دوبرابر فرکانس نت معادل آن در اکتاو پایین­تر می­باشد، می­توان قدر نسبت این تصاعد هندسی (نسبت فرکانس هر نت نسبت به نت نیم پرده پایین تر) را به دست آورد:

q = 2(1 / 12)

نکته­ی مهم این است که مغز در تشخیص موسیقی اصوات این بازه از راه شناختن نسبت هندسی بینبسامد نتها اقدام می­کند.

سلفژ

سلفژ در تعریف متعددی بیان می‌شود. سلفژ را می توان خواندن یک سری نت ها به صورت پی در پی و پشت سر هم و با رعایت قوانین نت ها و سکوت ها و ... معرفی کرد. پایهء یادگیری سلفژ دانستن ارزش زمانی هر نت است و در کنار این باید ارزش زمانی هر سکوت را نیز بدانیم. دربارهء ارزش زمانی نت ها در پست های بعدی بیشتر صحبت خواهیم کرد.

تعاریف کوتاهی از سلفژ:

الف:مهمترین عاملی که به معنای اعم ، پایه و اساس جدی در اموزش موسیقی به شمار میرود سلفژ است که از دو قسمت عمده تشکیل میشود :

1- قسمت عملی 2- قسمت نظری

قسمت عملی شامل خواندن و تلفظ نتها به شکل اوازی و به شکل وزن خوانی است و قسمت نظری شامل شناخت کلیه علامتها و قواعدی است که در طی قرنها به منظور اجرای دقیق موسیقی به تدریج ابداع شده و تکامل یافته است تا بتوان شناخت هنری را که واقعیتی درونی است و بیشتر جنبه عاطفی دارد با این علامتها و قواعد به شناخت علمی تبدیل کرد.

ب : تقسیمات صدای انسان

1- سوپرانو :صدای زیر زنانه

2-متسو سوپرانو : صدای متوسط زنانه

3-کنترالتو : صدای بم زنانه

4- تنور : صدای زیر مردانه

5- باریتون : صدای بم یا صدای متوسط مردانه

6- باس : صدای بم مردانه و بهترین صدای مردانه

در هنگام نوازندگی یا خوانندگی اواز سکوتها را باید اجرا کرد به صورت نخواندن نت و ساکت شدن ولی در ابتدا برای اموزش سلفژ ما بادیدن علامت سکوت ، سکوت نمیکنیم بلکه به جای ان کلمه اوم میگوییم و به اندازه ارزش زمانی سکوت انرا ادامه میدهیم

خواندن نتها با اجرای صدای ان نت را کانتات گویند و خواندن نت بدون اجرای صدا و فقط گفتن نام انرا پارلات گویند

شما باید توانایی خواندن بی صدای نتها را پیدا کنید و نتهایی که به شما داده میشود را با تمپوی مشخص بخوانید و بعد کم کم قدرت نت خوانی خود را افزایش دهید بطوریکه نت بعدی را هم در ذهن داشته باشید و اگر کسی نت بعدیِ نتی را که شما خوانده اید با دست بپوشاند شما باز هم انرا بخوانید.

مساله دیگری که اینجا بیاد خاطر نشان کرد مساله فرکانس گیری است که شما باید با سازی که در اختیار دارید این کار را انجام دهید که البته ما در اینجا فرکانس گیری با پیانو را توضیح میدهیم.

فرکانس گیری چهار مرحله دارد

1- شنیدن صدای نت اجرا شده

2- اجرای ان در ذهن

3- اجرای ان با صدا

4-تطابق دادن هر چه بیشتر صدای خود با صدای ساز که در فضا باقی مانده است

 

 

گام

 

گام بزرگ نسبی یا گام ماژور نسبی، گامی است در موسیقی که اگر درجهٔ سوم گام کوچک را مبداء قرار داده و گامی جدید بسازیم آن نیز با همان علامات ترکیبی، گام بزرگ نسبی خواهد بود.

 

گام دیاتونیک[۱] گامی است که از پرده و نیم پرده‌های دیاتونیک تشکیل شده باشد. فواصل میانی هر گام دیاتونیک ممکن است پرده یا نیم‌پرده باشد و بطور کلی در هر گام دیاتونیک ۵ پرده و دو نیم‌پرده موجود است.(به استثنای گام کوچک هماهنگ)

هرگاه یکی از نیم‌پرده‌های گامی بین درجات سوم و چهارم و دیگری بین هفتم و هشتم واقع شوند آن را گام بزرگ(ماژور) گویند. به عبارت دیگر گام بزرگ به گامی گفته میشود که فواصل درجات آن نسبت به درجه اول گام(تونیک) به ترتیب دوم بزرگ ، سوم بزرگ ، چهارم و پنجم درست ششم و هفتم بزرگ و هشتم درست باشد. مقام (Mode) قطعاتی که از نت‌های گام بزرگ ساخته شده‌اند نیز بزرگ است. دانگ یا تتراکورد (Tetracorde) - هر دانگ مرکب از چهار نت(صدا) پی در پی است که حدود آن یک فاصله‌ی چهارم درست را تشکیل می‌دهد. گام دیاتونیک شامل دو دانگ است که بوسیله‌ی یک فاصله‌ی دوم بزرگ(یک پرده) از هم جدا شده‌اند.

گام کروماتیک گامی است که تمامی ۱۲ نت گام معتدل غربی را شامل میشود. تمام نت‌های این گام نیمپرده با یکدیگر فاصله دارند.

تمام گام‌های دیگر در سنت موسیقی غربی زیرمجموعه این گام هستند.

 

گام کوچک نسبی یا گام مینور نسبی، گامی است در موسیقی که اگر درجهٔ ششم گام بزرگ را مبداء قرار داده و گامی جدید بسازیم، آن با همان علامات ترکیبی، گام کوچک نسبی خواهد بود.

گام مینور

گام مینور یا گام کوچک نوعی گام دیاتونیک است که درجه سوم آن نسبت به تونیک دارای فاصله سوم کوچک می‌باشد.

گونه‌های گام مینور

در موسیقی غربی سه گونه گام مینور (کوچک) رایج است که عبارت‌اند از:

گام مینور تئوریک (کوچک نظری)

 

هرگاه نیم پرده‌های گامی بین درجات دوم وسوم و پنجم و ششم واقع شوند آن گام را مینور تئوریک (کوچک نظری) گویند. فاصله‌های درجات این گام نسبت به تونیک این گونه هستند: دوم بزرگ، سوم کوچک، چهارم و پنجم درست، ششم و هفتم کوچک و هشتم درست. گام دو ماژور به این شکل است: C D E F G A B C بنابراین گام مینور تئوریک نسبی آن به این ترتیب می‌شود: A B C D E F G A (لا درجه ششم گام دو ماژور است.)

گام مینورهارمونیک (کوچک هماهنگ)

 

هرگاه درجه هفتم گام کوچک نظری (تئوریک) را برای ایجاد محسوس (سانسیبل) نیم پرده کروماتیک بالا ببریم، به گام مینور هارمونیک تبدیل می‌شود. در این گام فاصله بین درجات ششمو هفتم یک و نیم پرده است. در نتیجه شامل سه نیم پرده در میان درجات دوم و سوم، پنجم و ششم و هفتم و هشتم خواهد بود و فاصله‌های درجات آن نسبت به تونیک به ترتیب عبارت‌اند از: دوم بزرگ، سوم کوچک، چهارم و پنجم درست، ششم کوچک، هفتم بزرگ و هشتم درست.

برای نمونه در تنالیته لا مینور، مینور هارمونیک به این شکل خواهد بود:A B C D E F G# A

گام مینور ملودیک (کوچک نغمگی)

 

هرگاه درجه ششم و هفتم گام کوچک نظری را در حالت بالا رونده نیم پرده کروماتیک بالا ببریم و در حالت پایین رونده مجدداً آن‌ها را پایین بیاوریم، گام مینور ملودیک به وجود می‌آید که فاصله درجات آن در حالت بالارونده نسبت به تونیک از این قرار است: دوم بزرگ، سوم کوچک، چهارم و پنجم درست، ششم و هفتم بزرگ و هشتم درست. روشن است که حالت پایین رونده آن مانند گام مینور تئوریک خواهد بود.

فواصل در موسیقی

در موسیقی به فضای میان دو نتی که با یکدیگر مقایسه می شنود، فاصله بین آنها گفته می شود. ممکن است این دو نت یا باهم نواخته شوند (بصورت آکورد) و یا بطور متوالی (بصورت ملودی) به دنبال هم. 

- در گام دو ماژور فاصله میان نتهای "دو" تا "ر بمل" یعنی از C تا Db را دوم کوچک میگویند که معادل نیم پرده است. حالا اگر پایه گام شما مثلآ "سل" باشد، فاصله G تا Ab بازهم معادل دوم کوچک است. 

- فاصله بین نت "دو" تا نت "ر" یعنی از C تا D را فاصله دوم بزرگ می گویند که معادل یک پرده کامل است. حالا اگر همین فاصه را از گام Eb ماژور که در Jazz زیاد هم بکار برده می شود بخواهیم اجرا کنیم، فاصله دوم بزرگ چیزی نیست جز فاصله میان Eb و F (نت "فا"). 

- در همان گام دوماژور فاصله میان نت "دو" و بمل شده نت "می" یعنی C تا Eb را سوم کوچک می گوییم که صدای کاملا" آشنایی دارد و از مشخص های اصلی یک آکورد مینور است. فاصله سوم کوچک از یکی از دو مهمترین فاصله ها در موسیقی است که شامل یک ونیم پرده است. 

- فاصله میان "دو" و "می" در گام دو ماژور یعنی C تا E بنام سوم بزرگ است که شامل دو پرده کامل است. این فاصله هم در ساختن آکوردها بسیار مهم است. نکته کاربردی آن که گوش یک موزیسین خوب باید بتواند به راحتی فاصله های سوم کوچک و بزرگ را از هم تشخیص بدهد، که این مهم جز با تمرین بدست نمی آید.

- فاصله بعدی در گام دو ماژور فاصله چهارم درست (یا Perfect) است یعنی بین C و F. عمومآ گیتاریست هایی که آکوردهای Suspended مانند sus4 استفاده کرده باشند این فاصله را بخوبی می شناسند. همین فاصله در گام لا ماژور تبدیل به فاصله بین A تا D که معادل دو و نیم پرده است، می شود.



- فاصله مهم بعدی در گام دو ماژور فاصله ای معراف به tritone است که بعدها خواهیم دید که چگونه این فاصله میتواند جایگزین آکورد درجه پنجم گام شود. این فاصله در واقع افزوده شده چهارم درست است یعنی معادل سه پرده کامل. در گام دو ماژور اگر فاصله چهارم درست (‍C-F) را نیم پرده اضافه کنید به tritone که به آن چهارم افزوده یا augmented 4th هم گفته می شود خواهید رسید. فراموش نکنید که این این فاصله را میتوان به دو فاصله کوچک یک و نیم پرده ای نیز تعبیر کرد. 

- فاصله پنجم که از همه معروف تراست، در گام دو ماژور از "دو" تا "سل" یا در گام می ماژور از "می" تا "سی" و الی آخر مشخص می شود. این فاصله که معادل سه و نیم پرده است را می توان جمع یک فاصله سوم بزرگ با یک سوم کوچک دانست. در یک گام معتدل (گامی که همه نیم پرده ها مساوی هستند) اگه از این فاصله نیم پرده کم کنیم به همون فاصله قبلی یعنی tritone خواهیم رسید. که به آن diminished 5th گفته میشود. 

- فاصله پنجم افزوده هم خیلی کاربرد دارد کافی نیم پرده فاصله پنجم درست را بالا ببریم تا به augmented 5th برسیم، یعنی از ‍C تا G#. 

- فاصله بعدی ششم بزرگ است یعنی از "دو" تا لا "یا" در گام "لا" بمل ماژور از Ab تا F، این فاصله معادل نه عدد نیم پرده است. از این فاصله اگه نیم پرده کم کنیم به minor 6th یا ششم کوچک می رسیم که در موسیقی از آن زیاد استفاده می شود. همینطور اگه نیم پرده به آن اضافه کنیم به ششم افزوده یا augmented 6th خواهیم رسید. 

- فاصله بعدی هفتم بزرگ است که از یازده نیم پرده تشکیل شده و بعنوان مثال از "دو" تا "سی" یا در گام سی بمل ماژور از Bb تا A است. می توان آنرا ترکیب دو فاصله سوم بزرگ و یک سوم کوچک هم دانست. مشخصه اصلی یک آکورد پر کاربرد CMaj همین فاصله است. 

- فاصله متداول دیگر در موسیقی Jazz هفتم کوچک است. یعنی در گام دو ماژور فاصله "دو" تا "سی" را نیم پرده پایین بیاریم، به "دو" تا "سی" بمل برسیم به یک فاصله هفتم کوچک رسیده ایم. .ویا در گام می بمل ماژور به Eb تا Db میرسیم. این فاصله از یازده نیم پرده تشکیل میشود. 

- فاصله بعدی همون اکتاو یا هشتم است که معادل فاصله یک نت با نت یک اکتاو بالاتر خود است.

انواع کوکهای سه تار


در این پست
در مورد انواع کوک  ها برای سه تار می نویسم ، منتها قبل از آن باید اشاره کنم
که شما باید همواره بیاد داشته باشید که :
۱:  همیشه نام سیم اول سه تار برای تمام دستگاه ها دو است و تغییر نمی کند. 
۲ : سیم اول سه تار ممکن است فرکانس های مختلفی داشته باشد اما ما آن را 
همیشه دو فرض می کنیم و بر مبنای آن سیم های دیگر را کوک  می کنیم . حالا 
ممکن است در واقعیت صدای سیم اول لا ، سی بمل و هر فرکانس دیگری باشد،
اما ما باید آن را دو بخوانیم .
۳ : به طور معمول برای کوک های مختلف همواره سیم دوم سه تار یا سل کوک 
می شود یا فا ( یک فاصله چهارم یا پنجم درست پایین رونده )که البته باید در نظر
داشت که بسان سیم اول ممکن است در واقعیت به جای سل ، مثلآ می ،باشد  اما 
مـا آن را سل می خـوانیم و کاری با نامی که دیاپـازُن نشـان می دهد نداریم ، مگر
آنـکه بخـواهیم بر مـبنای دو ی دیاپازُن سـیم اول را کوک  
کنیم ، که سـیم دوم دقیقآ همان سل دیاپازُن کوک خواهد شد . 
۴ : سـیم سـوم و سـیم چهـارم سیم هایی هستند که در کوک  های مختلف متغیراند.
۵ : گوشه درآمد در هر دستگاه مهمترین گوشه است . 

***

دستگاه های هفتگانه موسیقی یعنی " شور ، سه گاه ، چهار گاه ، همایون ،
مـاهور ، نوا و راسـت پنجگاه و همچنین دستگاه های فرعی منشعب شده از
شور ( بیات ترک ، افشاری ، ابوعطا و دشتی ) و همایون ( بیات اصفهان )
هــمـگی با کـوک  هــای دو ، سـل ، دو ، دو -- و هـمچنـین دو ، فـا ، دو ، دو 
قابل اجرا هستند . اما از آنجا که همواره نوازندگان سه تاردر پی خوش صدا
تـر شـدن ساز خود بوده اند کوک  های دیگری هم مورد استفاده قرار گرفت ،
که تابع دستگاه مورد نظر است . 
بـه عنوان مثال شما می توانید با کوک  دو ، سل ، دو ، دو دستگاه سه گاه را
 با شـاهد می کرن بنـوازید .. کـه علائـم سـر کلـید گـوشه درآمد آن می شـود : 
سـی بمـل ، می کرن و لا کرن . ( که البته برای اجرای گوشه مخالف سه گاه 
نـت سی ، کــرن می شود ) و بقیه هم بکار هستند . در این صـورت نت شاهد
می کرن است..این نت در اجرای درآمد سه گاه  از همه مهمتر است و بیشتر
به گوش می رسد، بنا بر این می توانیم مثلآ سیم سوم و چهارم را به جای دو 
می کرن کوک  کنیم . این کار باعث می شود که هنگام اجرای درآمد سه گاه ، 
صـدایی بسـیار زیبـاتر از قبل که  دو ، سل ، دو ، دو کوک  کرده بودیم ، داشته
باشیم. اما باید در نظر داشته باشیم که با این کوک  اگر گوشه مخالف سه گاه 
را بزنـیم ، سـاز بد صـدا خواهـد بود .. پس این نکته به ما یاد می دهد که گاهآ
کوک  ها ما را در اجرای موسیقی محدود می کنند . پس باید قبل از کوک  کردن
تکلیفمان را بدانیم که چه چیزی را می خواهیم اجرا کنیم . در ادامه کوک  های 
معرفی شده توسط مرحوم استاد احمد عبادی ، نوازنده بزرگ سه تار را برای
دستگاه های مختلف قرار می دهم .

شور "راست کوک"دوسلدوفا
شور "راست کوک"دوسللار
شور "راست کوک"دوسلسلفا
شور "چپ کوک"دوسلفار
شور "چپ کوک "دوسلرر
شوردوسلدودو
سه گاهدوسللا کرنمی بمل
سه گاهدوفامی بملر کرن
سه گاهدوسلدودو
سه گاهدوفاسلمی کرن
سه گاه "چپ کوک"دوسلمی کرنمی کرن
سه گاه "چپ کوک"دوسلدومی کرن
سه گاه "چپ کوک"دوسلفامی کرن
سه گاه "راست کوک"دوفالا کرندو
سه گاه "راست کوک"دوسلسی کرنمی کرن
سه گاه " مخالف"دوفامی کرنر کرن
چهارگاهدوسلدودو
چهارگاهدوسلدومی کرن
چهارگاهدوسلرر
چهارگاهدوفادودو
چهارگاهدوسلسلر
همایوندوسلرر
همایوندوسلدودو
همایوندوسللا کرنر
همایوندوفاسلدو
همایوندوفاسل کرنمی بمل
ماهوردوسلدودو
ماهوردوفادودو
ماهوردوسلدوفا

 

نوادوسلدودو
نوادوسلدوفا
نوادوسلرر
نوادوفادودو
راست پنجگاهدوفادودو
راست پنجگاهدوسلدودو
راست پنجگاهدوسلر

ر

بیات اصفهاندوسلدودو
بیات اصفهاندوسلرر
بیات اصفهاندوفافادو
بیات اصفهاندوفادودو
بیات اصفهاندوفالا کرنمی کرن
دشتی راست کوکدوسلرر
دشتیدوفالار
دشتیدوفاسلدو
دشتیدوسلسیمی
دشتیدوسللار
دشتیدوفاسلدو
ابوعطادوسلفار
ابوعطادوفامی بملدو
ابوعطادوسلفامی کرن
ابوعطادوسلدودو
بیات ترکدوفامی بملمی بمل
بیات ترکدوفادودو
بیات ترک (زند)دوفاسی بملسی بمل
افشاریدوفاسلدو
افشاریدوفاسی بملدو
افشاریدوسلسلر
افشاریدوسلدودو
افشاریدوسلرر
افشاریدوسلدوفا
افشاریدوفاسی بملمی بمل
شور (ترکمن)دومیدودو
شور (تاجیکی)دوسلسلسل

نوازندگان و شیوه های نوازندگی

نوازندگان و شیوه های نوازندگی

تار اگر چه نسبت به سایر سازهای ایرانی پیشینه کهنی ندارد و جوان تر می نماید ولی در 200 سال اخیر به عنوان مهم ترین ساز موسیقی شهری ایران شناخته شده است. بزرگ ترین موسیقیدانان یک صد سال اخیر از نوازندگان چیره دست تار بودند. نوازندگی تار در چند دهه اخیر به سه شیوه متمایز قابل دسته بندی است. الف- تارنوازی قدیم ایرانی ب- شیوه رادیویی ج- شیوه نوین

نوازندگان شیوه قدیم

به جز آقا علی اکبر فراهانی بزرگ خاندان فراهانی ها، که پیش از ورود دستگاه های ضبط صدا به ایران درگذشت، از سایر نوازندگان مطرح قرن اخیر نمونه های صوتی موجود است. از شاخص ترین آن ها می توان به نام آقا حسینقلی و میرزا عبدالله فرزندان آقا علی اکبر فراهانی اشاره کرد. چنان که از عکس های دوره قاجار پیداست، آن زمان تار بر سینه نوازنده قرار می گرفته است. اما از حدود سال 1300 خورشیدی (1921 میلادی) کم کم شیوه دست گرفتن ساز تغییر کرد و پیرو این تغییر، ساختمان ساز نیز تا اندازه ای بزرگ تر و سنگین تر شد.

درویش خان یکی از شاخص ترین شاگردان آقا حسینقلی بود. وی با داشتن ذوق آهنگسازی، قطعات ویژه ای برای این ساز بوجود آورد که هنوز هم سر مشق آهنگسازان و نوازندگان جوان هستند. او مدتی در مدرسه موزیک نظام به آموختن طبل مشغول بود و در آنجا با موسیقی غربی هم آشنا شد. در نتیجه تعداد محدودی از ساخته هایش فضای غربی دارند که از آن میان می توان به قطعات مارش و پولکا اشاره کرد. علاوه بر این، برخی از ضبط های به جا مانده از درویش خان با همراهی پیانوست.

پس از خاندان فراهانی، می توان از شاگردان زبده درویش خان یاد کرد که تارنوازان بسیار ماهری بودند، افرادی مانند، موسی معروفی، مرتضی نی داوود، یحیی زرین پنجه و کلنل علینقی وزیری.

علی اکبر شهنازی فرزند آقا حسینقلی نیز با آن که هنگام فوت پدر فقط 18 سال داشت، این ساز را با مهارت زیاد می نواخت و عملاً در طول عمر 81 ساله اش به شاخص ترین نوازنده تار ایران تبدیل شد. وی در شیوه نوازندگی تار ابداعاتی داشت ولی از چارچوب موسیقی اجدادی اش بیرون نرفت. او یکی از تأثیرگذارترین نوازندگان معاصر بود که تلفیقی از شیوه نوازندگی قدما و شیوه شخصی خود را با قدرت بالایی به نسل های بعدی انتقال داد. لحن تارنوازی اش، وجهی کاملاً متمایز از سایر نوازندگان قبل و بعد خودش دارد.

برخی نوازندگان کم شهرت نیز با شیوه هایی کاملاً شخصی و البته در چارچوب تارنوازی قدیم وجود داشتند که در زمان خود مورد توجه واقع نشدند ولی نسل بعد، قابلیت های نوازندگی آنان را ستود. غلامحسین بیگجه خانی یکی از این نمونه هاست که سرعت پنجه ویژه ای داشت و صاحب یک بیان منحصر به فرد بود.

سال های دهه پنجاه خورشیدی، به دوره بازگشت در موسیقی ایرانی معروف است. در این زمان با راه اندازی مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی و بهره گیری از اساتید قدیمی، نسل جدیدی از نوازندگان شکل گرفتند که موسیقی آن ها تفاوت قابل ملاحظه ای با جریان رایج روز داشت. به همین نسبت، شیوه های متنوعی از تار نوازی نیز توسط همین نسل به وجود آمد که شباهتی به شیوه و نوین نداشت و در ادامه شیوه تار نوازی قدیم ایرانی بود. برای نمونه می توان به نام هایی چون محمد رضا لطفی، داریوش طلایی، حسین علیزاده، عطا جنگوک، داریوش پیرنیاکان و از جوان ترها به نام ارشد تهماسبی اشاره کرد.

نوازندگان شیوه نوین

کلنل علی نقی وزیری یکی از نوازندگان برجسته درویش خان بود که موفق شد از طریق بورس دولتی، پنج سال در برلین به فراگیری موسیقی غربی بپردازد و علاوه بر تار، نواختن ویولون و پیانو را هم بیاموزد. شیوه نوازندگی او پس از بازگشت به وطن، با نوع نوازندگی تارنوازان سنتی بسیار متفاوت بود و در نهایت وی بنیانگزار تارنوازی نوین ایرانی شد. ریزهای بسیار تند شبیه ماندولین، اجرای پاساژهای تند و نواختن فواصل پرشی از ویژگی های تار نوازی وی به شمار می روند. شیوه نوازندگی وزیری در نسل بعد چندان پیگیری نشد و منحصر به خودش باقی ماند. در سال های اخیر کیوان ساکت تنها کسی بود که مدتی شیوه نوازندگی وزیری را دنبال می کرد.

نوازندگان شیوه رادیویی

پس از آغاز به کار رادیو ایران در اردیبهشت 1319 خورشیدی (1940 میلادی)، کم کم پای نوازندگان سازهای مختلف، به رادیو کشیده شد و به تدریج شیوه ای دیگر در نوازندگی سازهای ایرانی پدید آمد که امروزه به شیوه و رادیویی معروف است. در این شیوه، تأکید نوازنده بر طنین ساز، بسیار زیاد است، به گونه ای که غالب نوازندگان در انتخاب ساز مورد نظر نیز به نمونه های پر طنین روی می آورند. در تارنوازی شیوه ، تک مضراب های قوی شنیده نمی شوند و ریزمضراب ها نیز آرام تر و به اصطلاح شمرده تر اجرا می شوند.علاوه بر این، نوازندگان بر احساس خود تکیه بیشتری دارند تا این که بخواهند بر اساس ردیف موسیقی دستگاهی اجرا کنند. از نوازندگان شاخص این شیوه، می توان به عبدالحسین شهنازی، لطف الله مجد، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، مهدی تاکستانی، ابراهیم سرخوش، فریدون حافظی و هوشنگ ظریف اشاره کرد.

دیگر نوازندگان مطرح

علاوه بر این ها، در حال حاضر نوازندگان مشهور دیگری هستند که علی رغم گذراندن دوره های آموزشی تارنوازی قدیم، لحن آثارشان نشانه هایی از شیوه های قدیم، نوین و گاه موسیقی های بومی به همراه دارد. نوازندگانی همانند مجید درخشانی، حمید متبسم، محسن نفر، کیوان ساکت و داوود آزاد با کمی اغماض در این دسته بندی جای می گیرند.

تار در طول یک صد سال اخیر مهم ترین و پر طرفدارترین ساز ایرانی بوده است. به همین دلیل نوازندگان بیشتری به آن متمایل شدند. بر خلاف سازهای نی، کمانچه و حتی سنتور که در دوره هایی از موسیقی ایران با کمبود نوازنده مواجه بودند، تار همیشه بیشترین توجه ها را به خود جلب کرده و حتی قیمت گرانش نیز باعث کم رونقی اش نشده است. در فاصله سال های 1320 تا 1340 که غالب ارکسترها با سازهای غربی مثل خانواده ویلون، کلارینت، فلوت و پیانو صدا می دادند، تار به عنوان تنها ساز ایرانی در کنارشان بود. در واقع صدادهی (Sonority)جذاب این ساز در هر دوره ای باعث بقای آن شده و هم اینک نیز تعداد نوازندگان حرفه ای تار در مقایسه با گذشته، خیلی بیشتر است که از میان آن ها می توان به این نام ها اشاره کرد: شهریار فریوسفی، کیخسرو پورناظری، زیدالله طلوعی، فرخ مظهری، مهرداد دلنوازی، محمد دلنوازی، شهرام میرجلالی، محمد جمال سماواتی، حمید سکوتی، منصور سینکی، سیامک نعمت ناصر، همایون یزدانی، افشین فرامرزی، جهانشاه صارمی، بهرام ساعد، بهروز همتی، فریبرز عزیزی، حمید خبازی، وحید بصام، عرفان گنجه ای، علی قمصری، پیام جهانمانی، سهیل حکمت آرا، آرشام قادری، حشمت الله عطایی، سیاوش پورفضلی، لاله زهیدی، ایمان وزیری، عماد حنیفه، هوشنگ فراهانی، ارژنگ سیفی زاده، سلمان سالک، پدیده احرار نژاد، حامد فکوری، پیمان خسروی سامانی، حسن امین شریفی، ساناز ستار زاده، امین رامین، مازیار شاهی، تهمورس پورناظری، رضا موسوی زاده، صادق موسوی، وحید خسروی، مقداد شاه حسینی و ...

نوازندگان زن

نوازندگان حرفه ای تار در طول دو قرن اخیر همواره مرد بوده اند و زنان به دلایل متعدد، چندان نتوانسته اند در این ساز به درجات بالایی برسند. نخستین بانوانی که موفق به یاد گیری تار شدند، دو تن از زنان دربار فتحعلی شاه قاجاربه نام های زهره و مینا بودند.

کم کم با موج نوگرایی ایرانیان در همه زمینه ها و ایجاد مدرسه ویژه دختران، آموزش موسیقی نیز دچار تحول شد. کلنل علی نقی وزیری پس از اتمام تحصیلات موسیقی اش در برلین، سال 1302 به تهران آمد و نخستین مدرسه موسیقی غیردولتی را بنا گذاشت. او بعدها در همین مدرسه برای بانوان کلاس تار برقرار کرد و عده ای از دختران غالباً از خانواده های مرفه، موفق شدند این ساز را بیاموزند.

با وجود فراگیر شدن آموزش موسیقی در جامعه ایرانی، زنان بسیار کمی توانستند در نوازندگی این ساز به مراتب عالی برسند و غالب ایشان پس از تشکیل خانواده یا دلایل دیگر، از فعالیت های هنری باز ماندند. با این وجود تعداد کمی از بانوان، این ساز را به نحو مطلوبی می توانند بنوازند. افرادی همچون پیرایه پورافر، آذر زرگریان، بهاره فیاضی و صهبا مطلبی که از میان ایشان بهاره فیاضی و صهبا مطلبی، به اعتراف بیشتر اساتید تار، توانسته اند این ساز را به صورت حرفه ای و مورد قبول اهل فن بنوازند. درک قوی ایشان از موسیقی ایرانی و تسلط بر ساز تخصصی شان، باعث شده تا ایشان از معدود بداهه نوازان تار در میان زنان ایرانی باشند.