ترانه: «شور عاشقانه»
با یادت سرمستم، تو ای نگار آسمانی
یادم کن تا هستم، تو ای امید زندگانی
تا به هر ترانه
می کشد زبانه
شور عاشقانه من
حال دل می گویم
با زبان بی زبانی
هر لبخندت
با من گوید
دل مده به دست غم در این عالم
بنشین با عشق
تا گل روید
زین شب خزانی
تا که از نگاه تو، نور شادی می بارد...
دل ز مهربانیت، شور و شادی ها دارد...
با تو خزان من بهاران
با تو شوم ستاره باران
نور افشانی
چه بخواهی، چه نخواهی
دل عاشق، ره تو پوید
به هر نشانی
دل و جان سرمست از شوق نگاه تو
همه جا حیرانم دیده به راه تو
که بدین روح افزایی
زیبایی، رویایی
چون بهشت جاودانی
چه شود گر، باز آیی، چون نفس، باد سحر،
می رسدم، جان دگر، دیده کشد، سوی تو پر،
همسفرم، شو، که می توانی
پرو بالم را، با دیدارت، کی بگشایی
تب و تابم را، با لبخندت، کی بنشانی
با یادت سرمستم، تو ای نگار آسمانی
یادم کن تا هستم، تو ای امید زندگانی
شعر: فریدون مشیری
خواننده: علیرضا افتخاری
دستگاه: آواز بیات اصفهان
دانستن برخی اشتباهات در رانندگی که احتمال دارد خسارات سنگینی را به بار آورد خالی از لطف نیست به خصوص که شاید بتوان گفت 70 درصد این اشتباهات به صورت عادتی ناپسند برای ما ایرانیها درآمده است.
به گزارش عصر خودرو این اشتباهات به شرح زیر است:
1- نگه داشتن پدال ترمز در هنگام عبور از دست اندازها: این کار فشار زیادی را به سیستم فنربندی، اکسل و سیستم ترمز اتومبیل وارد میکند و نحوه صحیح رد شدن از دست انداز به این صورت است که باید طوری برنامه ریزی کنیم که تا قبل از رسیدن به دست انداز سرعت را کم کرده باشیم و در هنگام عبور از دست انداز ترمز به هیچ عنوان درگیر نباشد.
2- بالا کشیدن ترمز دستی بدون نگه داشتن کلید آن: چندی پیش در انگلیس دیدم که دوستم زمانی که میخواهد ترمز دستی را بالا بکشد دکمه آن را فشار میدهد و سپس آن را بالا میکشد از او پرسیدم دلیل این کارت چیه؟ گفتش اولین باری که برای امتحان رانندگی رفته بودم سر همین کشیدن ترمز دستی منو رد کردن و برای همه خنده دار بود که میگفتم تو ایران همه اینطوری ترمز دستی رو میکشن و بعدا متوجه شدم که انگلیسیها به این دکمه کلاچ ترمز دستی میگویند و تا زمانی که کلاچ ترمز دستی را نگرفتی نباید آن را بالا بکشی بعدا خودم هم از تعدادی از دوستانم که مکانیک را به صورت علمی میدانند گفتند که کشیدن ترمز دستی بدون نگه داشتن کلید آن باعث خرابی چرخ دندههای آن و وارد آمدن فشار بیش از حد به سیم ترمز دستی میشود (خدا رو شکر خودم این عادت رو ترک کردم و ترمز دستی رو درست بالا میکشم)
3- عدم تعویض به موقع روغن گیربکس: در همین تیونینگ تاک به کرات دیده شده که افرادی خودروشان 150 هزار کیلومتر یا بیشتر کار کرده و وقتی هم ازشان میپرسی واسکازین را تا به حال تعویض کردی میگویند مگر واسکازین هم نیاز به تعویض دارد؟ در جواب باید گفت بله واسکازین نیز مانند روغنهای دیگر نیاز به تعویض دارد که تعویض به موقع آن باعث روان کارکردن گیربکس،سلامت گیربکس و...میشود کیلومتر تعویض آن بستگی به نوع روغن و گیربکس اتومبیل و شرایط کارکرد آن دارد
4- تعویض یکبار در میان فیلتر روغن: گاهی دیده شده که افراد فیلتر روغن را یک بار در میان تعویض میکنند و اکثرا همین افراد از فیلترهای با کیفیت پایین استفاده میکنند.ابن کار باعث میشود فیلتر عمل تصویه را نتواند به صورت کامل انجام دهد و منجر به آسیبهای جدی به موتور اتومبیل میشود که بعدا متوجه میشویم اگر هربار فیلتر را عوض میکردیم و فیلتر مناسب جایگزین میکردیم چقدر از هزینه تعمیر موتور و صرف وقت جلوگیری میشد
5- درجا گرم کردن ماشین به مدت طولانی: این کار نه تنها مفید نیست بلکه ضرر زیادی هم به موتور وارد میآورد درجا کارکردن بیش از حد باعث گرم شدن بیش از حد منبع اگزوز میشود و این گرما به موتور منتقل میشد که به نوبه خود برای موتور ضرر دارد. در زمستان بهتر است نهایتا یک دقیقه ماشین درجا کارکند سپس چند کیلومتر اولیه تا گرم شدن ماشین در حد مطلوب را با سرعت پایین طی کرد.
6- پایین آوردن شیشه به جای استفاده کردن از کولر دراتوبان: چندی پیش یک آزمایش در مجله auto crose انگلستان انجام شد و نشاد داد اگر یک اتومبیل در اتوبان کولرش روی درجه یک فن روشن باشد مصرف سوختش از خودرویی که شیشه راننده آن 40 درصد باز است کمتر است.
7- خلاص نکردن دنده پشت چراغ قرمز و ترافیک: این کار باعث وارد آمدن فشار مضاعف روی دوشاخه کلاچ و گیربکس و.. میشود.
8- گرفتن ترمز و کلاچ به صورت همزمان برای نگه داشتن خودرو: این کار خود باعث این میشود که متراژ ترمز افزایش پیدا کند زیرا زمانی که کلاچ درگیر است از نیروی ترمزی موتور نیز استفاده میشود و زمانی که کلاچ و ترمز باهم فشار داده میشود خود باعث دیرتر ایستادن خودرو میشود بهترین کار این است که ترمز را فشار داده وقبل از اینکه خودرو به لرزش بی افتد کلاچ را بگیریم.
9- با سرعت پایین در لاین سرعت حرکت کردن و بالعکس:بسیار دیده شده که رانندگانی با سرعتهای بسیار پایین در لاین سرعت حرکت میکندد و در عوض رانندگانی با سرعتهای زیاد در لاینهای کناری حرکت میکنند که هر دو باعث ایجاد خطرات جبرا ن نا پذیری میشوند.
10- ریختن آب لوله کشی داخل رادیاتور: این کار باعث به وجود آمدن رسوبات فراوان در رادیاتور و واتر پمپ و موتور میشود و بسیار دیده شده که حتی باعث سوختن واشر سر سیلندر هم شده. بهترین کار این است که آب را جوشانده و بگزاریم تا سرد شود و دوباره آن را بجوشانیم هرچه دفعات سرد شدن وجوشاندن بیشتر شود آب سالم تر میشود فقط دقت کنید که بعد از سرد شدن رسوبات در ته ظرف است پس از ریخت ته آب به داخل رادیاتور خود داری کنید البته مایعهای آماده هم در بازار هست که خوب روش اول قابل اطمینان تر است.
11- ریختن آب لوله کشی داخل منبع شیشه شور:این کار باعث به وجود آمدن رسوبات فراوان در منبع ، شلنگ ها، نازل و پمپ آب آن میشود برای تامین این آب هم میتوان از روش بالا استفاده کرد البته مایعهای آماده هم در بازار هست .
12- سنگین کردن بیش از حد خودرو: پر کردن صندوق عقب با وسایلی که به آن احتیاجی نیست باعث بالا رفتن مصرف سوخت میشود حدالامکان باید خودرو خود را سبک کنیم .
13- نصب باربند در مواقعی که به آن نیاز نداریم: باربند را فقط باید زمانی ببندیم که به آن احتیاج داریم زیرا وجود باربند باعث بالا رفت مصرف سوخت حداقل به میزان 10 درصد میشود
14- نشاندن کودک روی پای سرنشین جلوی خودرو ایربگ دار: این کار بارها دیده شده که بسیار هم خطرناک هست و در یک تصادف کوچک اگر ایربگ باز شود حتما کودک خفه خواهد شد بهتر است همیشه کودک روی صندلی مخصوص در ردیف عقب بشیند
15- استفاده از بنزین معمولی در خودروهای دارای مبدل کاتالیستی: بنزینهای معمولی موجود در کشور با اینکه روی پمپها نوشته بدون سرب اما باز هم مقدار زیادی سرب دارد که سرب موجود در آن قاتل مبدل کاتالیستی است و با توجه به اینکه بنزین سوپر کیفیت بهتری نسبت به بنزین معمولی دارد بهتر است از بنزین سوپر استفاده شود.
16- دقت نکردن به سطح کیفی روغن موتور و تطبیق آن با سطح کیفی روغن توصیه شده توسط کارخانه: مثلا چند وقت پیش دیدم که فردی در موتور پراید داشت روغن توتال 5000 میریخت و پس از اینکه به او توضیح دادم که سطح کیفی توتال 5000 sj است و روغن موتور سازگار با پراید sf یا sg است در انتخاب روغن خود تجدید نظر کرد.
17- استفاده از نور بالا در مه: در شرایط مه آلود استفاده از نور بالا دید را کمتر میکند در این شرایط نور خودرو باید روی نور پایین باشد و اگر خودرو مه شکن دارد باید آن را روشن کرد
18- خاموش نکردن خودرو پس از طی مسافت طولانی: این کار برای ماشینهای گازوییلی است نه بنزینی بیشتر دیده شده رانندگان صبر میکندد تا فن خودرو خاموش شود سپس موتور را خاموش میکنند این کار ضرر جدی به موتور وارد میکند کارکردن بیش از حد باعث گرم شدن بیش از حد منبع اگزوز میشود و این گرما به موتور منتقل میشد که به نوبه خود برای موتور ضرر دارد. اگر خودرو بیش از اندازه گرم باشد زمانی که اتومبیل را خاموش کنیم سیستم فن اتوماتیک روشن میماند و نیازی به روشن گذاشتن ماشین نیست
19- تکیه پا به کلاچ: بسیار دیده شده رانندگانی که وقتی حتی با دنده پنج در اتوبان حرکت میکنند پای خود را روی کلاچ تکیه میدهند و کلاچ کورس کامل خلاصی را طی میکند و این کار باعث فشار آمدن به گیربکس میشود.
20- جلو آوردن بیش از حد صندلی:خیلی از افراد (البته بیشتر خانم ها) فکر میکنند هرچه صندلی جلوتر باشد تسلط راننده بیشتر میشود و به اصطلاح دست فرمون خوب میشود. خیر اینطور نیست صندلی باید طوری باشد که راننده کاملا راحت باشد
21- گاز دادن قبل از خاموش کردن خودرو: این کار قبلا در خودروهای کاربراتوری برای بهتر روشن شدن خودرو انجام میشد .ولی در خودروهای انژکتوری این کار مضر است زیرا زمانی که شما گاز میدهید وسپس سویچ را میبندید مقداری بنزین نسوخته باقی میماند که خود باعث خرابی سوزن انژکتور و بد کار کردن خودرو در هنگام استارت زدن میشود.
22- گاز دادن قبل از روشن کردن خودرو انژکتوری: این کار قبلا در خودروهای کاربراتوری برای بهتر روشن شدن خودرو انجام میشد .ولی در خودروهای انژکتوری این کار بی فایده است.
23- پارک کردن خودرو خلاف جهت خیابان: زمانی که شما خودرویتان را مثلا در سمت راست خیابان به صورت عکس پارک کنید اگر خدایی نکرده خودرویی با خودرو شما برخورد کند شما مقصر حادثه شناخته میشوید.
24- خاموش شدن خودرو به دلیل نداشتن سوخت: این کار در بعضی اوقات باعث سوختن پمپ بنزین میشود و اصولا نباید گذاشت چراغ بنزین روشن شود زیرا رسوبات و ناخالصیهای ته باک وارد مسیر سوخت میشود و باعث اختلال در کار پمپ بنزین؛ فیلتر بنزین و نهایتا انژکتور میشود.
گاهی به تاریخچۀ سانسور در ترانهسرایی ایران
«سانسور» با اینکه لغتی فرانسوی است و در اصل از آن کشور و زبان آمده، ولی چنان در مناسبات اجتماعی و بافت فرهنگی و هنری ما ایرانیان جا افتاده و خوش نشسته، که انگار از همان اول کلمهای فارسی بوده و در معنای این لغت، نمونههای فراوان ایرانی آن میتواند بهترین و رساترین آنها باشد.
البته در مناسبات اجتماعی عواملی چون قوانین و آموزههای مذهبی، به شکلی قانونمند شده، و مقولۀ «اخلاق» در افراد و جامعه، گرچه بهصورت قانونی نانوشته، ولی در جای خود حضور داشته و موجودیت دارد. در عالم بیان و اندیشه، و در دنیای هنر و خلاقیت اما برعکس، قانونی مدون با بند و ماده و تبصرههای تعریف شده از سوی دولت وقت به اجرا گذاشته میشود و از حمایت و قدرت حکومت نیز برخوردار است.
دوم مرداد ماه امسال مصادف با پانزدهمین سال خاموشی «مرتضی نیداوود» خالق آهنگ ترانۀ همیشه ماندگار «مرغ سحر» بود. «دکتر محمود خوشنام» موسیقیشناس آگاه و دلسوز ایرانی مقیم آلمان، یادداشتی در یادمان این آهنگساز برجسته نوشته بود که اینجا در بخش فارسی سایت خبری رادیو بیبیسی منتشر شد.
این دومین باری بود که میخواندم ترانۀ «مرغ سحر» را اول بار «ملوک ضرابی» خوانده و نه آنگونه که گفتهاند و میگویند «قمرالملوک وزیری». این نقل را قبلا و اولین بار، بیست سالی پیش [بهمن ماه 1364]، در مطلبی نوشتۀ «دکتر هدایت نیرسینا» در فصلنامۀ «ره آورد» که به کوشش «حسن شهباز» در آمریکا منتشر میشود، خوانده بودم.
دکتر «هدایت نیرسینا» که حالا چند سالی است که دیگر در میان ما نیست، گرچه در اصل استاد دانشگاه بود، ولی در حافظۀ جمعی هنرمندانی که به نوعی با شعر و ترانه سر و کار داشتند، بیشتر در مقام «بررس» و مسئول حذف و حشو، و یا رد و تائید اشعاری که قرار بود بهصورت ترانه از رادیو پخش شود، بهیاد میآید.
او که خود اشعاری برای اجرای ترانه سروده، زمانی رسما در ادارۀ رادیو، صاحب میز و دفتر و منشی، و رئیس شورای شعر رادیو ایران بود. بهانه البته این بود که چون رادیو رسانهای عمومی و سراسری است، باید که زبان و گویشی که در آن به کار گرفته میشود، پاک و عاری از اشتباه و بینقص باشد.
این فکر یا سیاست طبعا شامل اشعاری که برای اجرای ترانه سروده شده بود نیز میشد. بررسی درستی اوزان و عروض و قافیه، پاکی کلام و تمیزی زبان و روشنی پیام، از وظایف این شورای شعر بود که ریاستش همانطور که گفته شد به عهدۀ دکتر «نیرسینا» بود.
هرچند که به مصداق آن ضربالمثل معروف: «عدو شود سبب خیر» همین بگیر و ببندها و مته به خشخاش گذاشتنهای شورای شعر رادیو، خود موجب شد تا مراکز و استودیوهای مستقلی برای تولید و انتشار ترانه بهوجود آید، و ترانهسرایان، آهنگسازان و خوانندگانی که به هر دلیل راهی به رادیو نداشتند یا نمیدادندشان بتوانند یکدیگر را پیدا کنند و به اتفاق «فصل نوین ترانه» را در ایران پایه گذارند.
نسل جوانی که بزرگترهایش «شهیار قنبری»، «ایرج جنتیعطائی» و «اردلان سرفراز» ترانهسرا، «اسفندیار منفردزاده»، «بابک بیات»، «بابک افشار» و «واروژان» آهنگساز، «فرهاد»، «داریوش»، «فریدون فروغی» و «گوگوش» خواننده بودند.
نسلی که «ابولحسن ورزی»، «پژمان بخیتاری» و «نواب صفا»ی ترانه سرا، «مرتضی نیداوود»، «ابوالحسن صبا» و «کلنل علینقیخان وزیری» آهنگساز، و «جواد بدیعزاده»، «قوامی» و «فاختهای» خواننده را پشت سر میگذاشت و از تنگۀ قافیههای «گل» و «بلبل» میگذشت و در «غروب سهشنبهای که خاکستری بود»، و یا «جمعهای غمگین» که از «ابر سیاه خون میچکید»، به تصویری از «کوچههای باریک و دکانهای بسته» میرسید.
این نسل از آنجا که به امکانات موحود در «ادارۀ رادیو» وابسته نبود، به اعتبار استقلال خود در تولید و پخش آثارشان به صورت «صفحه» و بعدها «نوار کاست»، دست بازتری در بیان و سرودن ترانه داشتند.
گرچه باز هم آنچنان ایمن نبودند و امنیتی که باید، نبود و این نیز خود باعث ابداع ترانه بر متن فیلم شد و تک ترانههایی که از فیلم «رضا موتوری» به بعد متداول شد و راوج یافت.
ترانههایی که صلاحدید انتشارشان نه در حوزۀ کاری «شورای شعر رادیو ایران» بود و نه از وظایف «ادارۀ موسیقی وزرات فرهنگ و هنر». در واقع نقطهای کور و دور از چشم مانده بر کتاب قطور آئیننامۀ مربوط به تصویب شعر و ترانه. آئیننامهای که در آن کلمههایی چون «شب»، «جنگل»، «ستاره» و به کار گرفتن آن در ترانه، ممنوع و غدغن اعلام شده بود.
اری از اصل مطلب انگار دور افتادم. دروغ نگفتهاند که حرف، حرف میآورد. وقتی که راوی باشی و اینهمه حکایت باقی و ناگفته مانده باشد، مطلب این از آب در میآید که میبینید! پس بهتر آنکه موضوع «فصل نوین ترانه» را بگذاریم به فرصتی دیگر و مطلب مربوط به سانسور را تمام کنیم.
داشتیم از مطلب یادنامۀ «دکتر محمود خوشنام» در بارۀ «مرتضی نیداوود» خالق آهنگ ترانۀ «مرغ سحر» و اینکه خوانندهای که اول بار این ترانه را خواند «ملوک ضرابی» بوده و نه «قمرالملوک وزیری» میگفتیم که حرف افتاد به دکتر «هدایت نیرسینا»، و اینکه ایشان هم نیز حدود بیست سالی پیش در مطلبی منتشر شده در فصلنامۀ «رهآورد» به این موضوع پرداخته بود.
در ضمن خواندن مطلبی که به قلم دکتر «هدایت نیرسینا» با عنوان «خاطراتی از بهار، شاعر غزلسرا و ترانهساز» در دو شماره از فصلنامۀ «رهآورد» به چاپ رسیده، از جمله به اولین مورد سانسور در تاریخ ترانهسرایی در ایران هم برمیخوریم. و آن هم مربوط به یکی از اشعار «ملکالشعرای بهار» که مشخصا برای اجرا بهصورت ترانه، و به سفارش «کمپانی صفحه پرکنی کلمبیا» به مدیریت «موسی ارسطو زاده» سروده بود، میشود.
البته چون قبل از آن سرودۀ ترانهای ممیزی و سانسور نشده بوده، و هنوز سلسله مراتب اداری و بر و بیا و «کمسیون شعر» و اعلام کتبی به شاعر و از ایندست نبوده، پس لاجرم این منع قانونی! به شکلی که اتفاق افتاده، در جای خود امری تاریخی هم تلقی میشود.
از اتفاق روزگار یکی هم اینکه کاتب واقعه، یعنی دکتر «هدایت نیرسینا» که بعدها میشود «رئیس شورای شعر رادیو» و آن زمان دانشآموزی بیش نبوده، خود در آن روز و ساعت حضور داشته. ایشان که از زمانی که نوآموز دبستان بودهاند اشعار و ترانههایی از سرودههای «ملکالشعرای بهار» را شنیده و سخت به این شاعر ارادت پیدا کرده بودند. سالهایی بعد، در نوجوانی موقعیتی دست میدهد که بتواند «استاد» را از نزدیک ببینند.
« . . . نگارندۀ این خاطرات که هنوز دانشآموز بودم، برای نخستین بار محضر استاد بزرگوار را درک کرده بهوسیلۀ آقای «ارسطو زاده» و پیانیست نامی آقای «استوار» به ایشان معرفی شدم. ترانهای سروده بودم که در فرصت دیگر خانم «ناهید نیکبخت» اجرا نمود و در این وقت مورد تعریف و تشویق مخصوص استاد سخن قرار گرفت. . .»
روزی که «نیرسینا»ی نوجوان بخت دیدار با شاعر مورد علاقه و احترام خود را پیدا کرده، از قضا روزی است که قرار است ترانۀ «ز فروردین شد شکفته چمن» را در استودیوی کمپانی کلمبیا ضبط کنند که: « . . . غائلهای پیش آمد و موجب درگیری ملکالشعرا با نمایندۀ نظمیۀ رضا شاه گردید. . .» همینجا و اول گفته باشم که این «نمایندۀ نظمیۀ رضا شاه» همان «استاد عبادی» نوازندۀ معروف سهتار است، و بعد در ادامه، عین انشای دکتر «نیرسینا» از ماجرای آن «غائله» را ـ به همان سبک که او نوشته ـ میآوریم که میخوانید.
موقع غروب آفتاب و آغاز شبی از تابستان؛ آقای یحیی زرپنجه و دیگر نوازندگان، همچنین خوانندۀ تصنیف، جمال صفوی، برای ضبط بهحد کافی تمرین کرده، مهندسان هم قالب مومی مخصوص ضبط را بر جای خود قرار داده و همگی برای اجرای کار آماده و در انتظارند. جناب ملکالشعرا بهار هم در اطاق مخصوص پذیرایی نشستهاند که خود نیز اجرای این اثر را ملاحظه نمایند.
آقای عبادی استاد محبوب موسیقی و نوازندۀ یکتای سهتار نیز در کنار جناب بهار نشستهاند. ایشان نمایندۀ نظمیۀ رضا شاه است و باید ضبط ترانه با اجازه وامضای قبول ایشان انجام پذیرد. این از مقررات شهربانی برای هر شعر و ترانه در همگی شرکتها بود و خود بهیاد دارم مامورهای مختلفی را که در لباس افسری یا شخصی در وقت اجرای اشعار حضور داشتند و با سخنان محبتآمیز نظرهایی هم میدادند. . . یکی از ایشان شخصی بنام آقای بهنام بود که تاکید میکرد که در تصنیفها از سیاست مطلبی یاد نکنیم.
در این وقت هم که جناب عبادی باید نظر بدهند، به اقتضای احترام، از جناب ملک اجازۀ شروع ضبط خواسته شد. شاعر محترم هم با درک اوضاع و احوال، به آقای عبادی روی نموده گفتند: «حضرات اجازه میخواهند.» این آقای عزیز باتواضعی مخصوص در برابر یک شخصیت بزرگ فرهنگی اظهار داشت: «اجازه میخواهم خواهش کنم یکی دو قسمت از جملههای این تصنیف را جناب ملک تغییر بدهند.»
در حالی که انتظار میرفت جناب ملک اگر چون و چرائی دارند، بیاعتراض بیان کنند، برخلاف این انتظار، شخص ایشان به آقای عبادی، صاحبمنصب ارجمند نظمیه و هنرمند گرامی، شخصی که به جاذبۀ اخلاق و هنر خویش، مورد احترام و گرامیداشت خاص و عام است، با پرخاش سخت حمله کرده، گفتند: «تو چه میگویی، تو چه میفهمی و چه حق داری که به این کارها دخالت کنی و ایراد بگیری؟»
اما طرف ایشان، آقای عبادی از کوره در نرفت. حلم کرد. حوصله کرد. ادب و شکیبایی را از دست نداد و در پاسخ اظهار داشت: «جناب ملکالشعرا! من از طرف رئیس نظمیه مامورم، و آنچه عرض میکنم از سوی خودم نیست. این ایراد من نیست. این جملهها و کلماتی است که رئیس من در زیر آن خط کشده و خواستهاند که لطفا تغییر بدهید.»
در این نوبت، ملک شدیدتر، افروختهتر و متغیرتر با حالتی غیرعادی بانگ برآورد که: «رئیس تو کیست؟ رئیس تو هم نمیفهمد. او هم مثل تو بیفهم و بیشعور است. آن بالاترها هم نمیفهمند. همه نفهمید. . . » و کلماتی از این قبیل که بهخاطرم نمانده است.
در این حال که همه حیرتزده و نگرانند، خشم و خشونت فضا را گرفته و هیچکس مصلحت نمیبیند سخنی بگوید و محیط را تغییر دهد، باز هم استاد عبادی وقار و شخصیت خود را بیشتر از پیش جلوه داد و با ابراز شکیبایی مشکل را حل نمود. یعنی در برابر شخصی که سراپا تبدیل به قهر و خشمی توفانی شده است، به حالتی احترامآمیز اظهار داشت:
«جناب ملکالشعرا! من به شخص و مقام والای شما احترام میگذارم و در برابر آنچه فرمودید جوابی عرض نمیکنم. ملاحظه فرمائید، من در برابر رئیسم مسئولم. ایشان هم میفهمد. میفهمد که ما همگی در برابر مقررات مسئولیت داریم. رئیس ماهم مراتب فضل و کمال و شخصیت جنابعالی را درک میکند و شما را محترم میدارد. در این تصنیف کلمهای بهعنوان ایراد نگفتهاند، بعضی کلمات هست که ممکن است سوء تعبیر، موجب بازخواست بشود؛ بازخواست از همگی ما. آنوقت فرد اول در این بازخواست و مسئولیت بنده خواهم بود که اینطور مورد بیلطفی جناب ملک واقع شدم. برای استاد هم تغییر این یکی دو جمله بسیار سهل است. غرض و مرضی هم در میان نیست.»
در این حال بود که حالت خشم ملک تبدیل به مهر و رافت شد. معذوریت مامور عالیقدر را تصدیق کرده، گفتند: «بسیار خوب. از شما معذرت میخواهم. کدام کلمات است. کدام جمله است. بدهید عوض کنم که شما از من راضی باشید.»
قطعهای که قرار بر تغییر یا تعویض آن بود بهصورت زیر بود.
بهار آمده با گل سنبل ـ ز بیدادگری گل نعره زد بلبل
دل بلبل نازک است ای گل ـ دل او را از جفا مشکن
جهان در سر شور و شر دارد ـ دو صد فتنه زیر سر دارد
خوش آن کس کو یاری به بر دارد ـ بتی تازه، با شراب کهن
ایراد در قسمت دوم و تنها به دو جمله اول آن است که خبر از ظهور فتنه و شور و شر و انقلاب میدهد و در حکومت رضا شاه جای چنین سخنها نبود و تعبییر خوشی نداشت. آقای ملک هم با روی خوش و ابراز هنری شگفت، بیتامل تمام آن عبارت را به صورت زیر تغییر دادند.
بهار از گل سایبان دارد ـ دریغا کز پی، خزان دارد
خوش آن کس کو یاری جوان دارد ـ بتی تازه با شراب کهن
سپس تبدیل کلمۀ «دونان» در عبارت زیر مورد خواهش استاد عبادی بود.
اگر جان بردم از غم دونان
ز دست فراق تو جان نبرم
البته در کلمۀ «دونان» هم کنایهای است و این لفظ بهجای نام شخص یا اشخاصی بهکار رفته بود. بهجای این لفظ هم شاعر چیره دست، بیدرنگ کلمۀ «دوران» گذاشتند و غائله پایان یافت.
همان دم موسی ارسطو زاده که جز حالت تسلیم و تمکین و بردباری نداشت، ضبط ترانه را آغاز کرد. استاد عبادی با خرسندی با همان جاذبۀ وقاری که داشت اظهار خوشوقتی و امنتان نمود. آقای ملک هم با آن حالت انعطافپذیری که داشت، از استاد عبادی و حاضران جلسه خداحافظی کرد. . . »
کتر «هدایت نیرسینا» در بخش دیگری از خاطراتش و در بارۀ ترانۀ «مرغ سحر» که از سرودههای «ملکالشعرای بهار» است، مینویسد: «. . . این مطلب شایستۀ توضیح است که برخی اشارات سیاسی و انتقادی که در اشعار بهار دیده و شنیده میشد، شهربانی آنزمان را که نظمیه میگفتند برانگیخت تا در همگی ترانهها، بهویژه اشعار آن سرایندۀ مبارز که در هر مورد به کنایه یا صریح از اوضاع واحوال انتقاد مینمود بررسی کند و پخش چنین مطالب را ممنوع سازد.
در آغاز پخش صفحات، «ترانۀ مرغ سحر» که گمان میرود هنوز آوای آن در گوش مردم ایران عزیز طنینانداز است محل ایراد واقع نشد، با آنکه جنبۀ سیاسی و انتقادی آن صریح و روشن است و از قفس و زندان مینالد، از نبودن آزادی و مساوات فریاد میزند، از آشیان بر باد رفتۀ خود یاد میکند و صدا سر میدهد که:
ظلم ظالم، جور صیاد، آشیانم داده بر باد
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت،
شام تاریک ما را سحر کن.
اما در حدود یک ماه پس از انتشار پخش این تصنیف را منع کردند و همین منع و توقیف انگیزۀ ایحاد بازار سیاه در مورد این صفحۀ شورانگیر شد و قیمت آن از پانزده ریال به چهل و پنجاه ریال افزایش یافت. . .»
[صفحۀ 94 تا 103، فصلنامۀ «ره آور» شماره 9 پاییز و زمستان 1364]
دوستان عزیز می توانند برای تعبیر خواب های خود به سایت زیر مراجعه کنند:
http://vista.ir/?view=item&id=131435
از لینک زیر میتوانید تعبیر خواب را به صورت نرم افزاری دانلود کنید:
امیدوارم مورد استفاده تان قرار بگیرد.
تنها با گلها
تنها با گلها گویم غمها را چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم
نه کسی آید نه کسی خواند ز نگاهم هرگز راز من
بشنو امشب غم پنهانم که سخنها گوید ساز من
تو ندانی تنها همه شب باگلها سخن دل را میگویم من چو نسیمی آرام که وزد بر بستان همه گلها را میبویم من
تنها با گلها گویم غمها را چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم
چون ابری سرگردان میگرید چشم من در تنهایی
ای روز شادیها کی باز آیی
امشب حال مرا تو نمیدانی از چشمم غم دل تو نمیخوانی امشب حال مرا تو نمیدانی
از چشمم غم دل تو نمیخوانی
تنها با گلها گویم غمها را چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم