لذت تار نوازی

لذت تار نوازی

نت تار و سه تار، شعر و موسیقی اصیل ایرانی
لذت تار نوازی

لذت تار نوازی

نت تار و سه تار، شعر و موسیقی اصیل ایرانی

تفنگت را زمین بگذار

ترانه: «تفنگت را زمین بگذار»

تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار
تفنگ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
ندارم جز زبان دل، دلی لبریز مهر تو،
تو ای با دوستی دشمن!
زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی ست
زبان قهر چنگیزی ست
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن ـ شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید

برادر گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار
تفنگت را زمین بگذار،
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان کش برون آید.
تو از آیین انسانی چه می دانی؟
اگر جان را خدا داده ست
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه، غفلت، این برادر را
به خاک و خون بغلطانی ؟
گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی
و حق با توست،
ولی حق را ـ برادر جان ـ به زور این زبان نافهم آتشبار
نباید جست!
اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار
تفنگت را زمین بگذار . . . !!

آتشی در سینه دارم جاودانی

ترانه: «آتشی در سینه دارم جاودانی»

آتشی در سینه دارم جاودانی          عمر من مرگیست نامش زندگانی

رحمتی کن کز غمت جان می سپارم          بیش از این من طاقت هجران ندارم

کی نهی پای ای پری از وفاداری          شد تمام اشک من بس در غمت کرده ام زاری

نو گلی ریبا بود حسن جوانی          عطر آن گل رحمت است و مهربانی

ناپسندیده بود دل شکستن          رشته الفت و یاری گسستن

کی کنی ای پری ترک ستمگری          می فکنی نظری آخر به چشم ژاله بارم

گر چه ناز دلبران اندازه دارد          ناز هم بر دل من اندازه دارد

هیچ اگر ترحمی نمی کنی بر حال زارم          جز دمی که بگذرد ز جمله کارم

دانمت که بر سرم کذر کنی به رحمت اما          آن زمان که برکشد گیاه غم سر از مزارم

شعر: ....                      خواننده: قمرالملوک وزیری                 دستگاه: دشتی و بیات راجه

ماشین مشدی ممدلی

ترانه: «ماشین مشدی ممدلی»

ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی معطلی

این اتولی که من میگم، فورد قدیم لاریه

رفتن توی این اتول، باعث شرمساریه

نه باب کورس شهریه، نه قابل سواریه

بار کشیده بس که از، قزوین و رشت انزلی

ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی معطلی

 

ماشین مشدی ممدلی، صندلیاش فنر داره

بلیت فروشی مشدی و، شوفر بی هنر داره

بهر مسافرین خود، زحمت و دردسر داره

رفتن با اتول بود، باعث کوری و شلی

ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی معطلی

 

مسافر از بوی اتول، با می شینه کسل میشه

از متلک شنیدن و، بور شدن خجل می شه

بس که به اون فشار میاد، دچار دل درد می شه

پاره شود لباس اگر، گیر کند به صندلی

ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی معطلی

 

این اتولی که از قفس، تنگ تر و کوچک تره

جای چهل مسافر، گنده و چاق و لاغره

شوفره بس که ناشیه، اتول همیشه پنچره

راه نرفته درمی ره، لاستیک چرخ اولی

ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی معطلی

 

این اتول شکسته از، سیستم قدیمیه

تایر اون قراضه و، پیستون اون لحیمیه

شوفره دائما پی، لودگری و لیمیه

سر بالایی نمیکشه، مگر با خیلی معطلی

بس که ماشالا محکمه، راه نرفته پنچره

از حلبی شکسته ها، ساخته مبل و صندلی

ماشین مشدی ممدلی، ارزون و بی معطلی

شعر: ....                      خواننده: سید جواد بدیعی              دستگاه: ......

همچو فرهاد بود

ترانه: «همچو فرهاد بود»

همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ی ما

کوه ما سینه ما، ناخن ما تیشه ی ما

بهر یک جرعه ی می منّت ساقی نکشیم

اشک ما باده ما، دیده ما شیشه ما

ماه من، شاه من

بیا دمی به برم، بیا ای تاج سرم

دل به یار بی وفای خویشتن

دادم و دیدم سزای خویشتن

زخم فرهاد و من از یک تیشه بود

او به سر زد من به پای خویشتن

افتدو بیند (حبیبم) سزای خویشتن

اگر دل می بری جانا، روا باشد که دلداری

میان دلبران الحق به دلداری سزاواری

دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من

الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من

شعر: ادیب نیشابوری                         خواننده: سالار عقیلی               دستگاه: ......

مایه ناز

ترانه: «مایه ناز»

دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز

مرغ پر سوخته در پنجه باز است هنوز

جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید

دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز

گر چه بیگانه به خود گشتم و دیوانه ز عشق

یار عاشق کش و بیگانه نواز است هنوز

خاک گردیدم و بر آتش من آب نزد

غافل از حسرت ارباب نیاز است هنوز

گرچه رفتی ز دلم، حسرت روی تو نرفت

در این خانه به امید تو باز است هنوز

همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع

قصه ما دو سه دیوانه دراز است هنوز

این چه سوداست عمادا که تو در سر داری

وین چه سوزی ست که در حلقه سازست هنوز

شعر: عماد خراسانی               خواننده: سالار عقیلی               دستگاه: آواز شور